رخت بستن نقد از ادبیات/ سفارشی‌نویسی آفت داستان‌کوتاه جلال


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ ورود رمان به ایران را می‌توان همزمان با ورود مدرنیته دانست. جامعه ایرانی، در پی تحولاتی که از اواخر دوره قاجار به مرور در خود شاهد بود، در زمینه ادبیات و شیوه‌های بیان ادبی نیز درون تحولاتی قرار می‌گرفت که به سرعت در حال انجام و گسترش بودند. این تحولات که در دوره پهلوی اول و دوم به اوج می‌رسیدند و جامعه ایرانی را با نوآوری‌های بسیاری مواجه می‌کردند، سبب پدیدآیی گونه‌ای ادبی (در تعریف عام‌تر و جهانی‌تر آن) به نام “رُمان”  شدند.

رمان‌ها از ابتدای دوران معاصر ادبیات ایران تاکنون رشد و تغییرات بسیاری را تجربه کرده‌اند و می‌کنند که متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی بوده است؛ با این همه چند سالی است که ادبیات داستانی از دوران اوج خود در دهه‌های 70 و 80 فاصله گرفته و به گفته منتقدان، بیشتر به گرته‌برداری از رمان‌های غربی روی آورده است.

در دوره‌های اخیر، داوران  بخش رمان، از کیفیت نامناسب رمان‌های ایرانی‌، موضوعات تکراری و زرد،‌ کپی‌برداری از داستان‌های ترجمه شده و فقدان اقلیم در رمان‌های ایرانی به عنوان مهمترین زنگ‌خطرهای ادبیات داستانی نام برده بودند. رمان‌هایی که به گفته آن‌ها نه در شأن جایزه جلال بودند و نه تفکر جلال را دنبال می‌کردند.

هفدهمین دوره جایزه جلال فردا با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می‌دهد‌، در این دوره 396 اثر در حوزه داستان کوتاه ارزیابی شدند،‌ ارزیابی این آثار را قاسمعلی فراست،‌ محمدرضا گودرزی و علیرضا ایرانمهر بر عهده داشته‌اند.

خبرگزاری تسنیم با قاسمعلی فراست درباره کم و کیف آثار این دوره گفت‌وگویی داشته است،‌ فراست از درخشش آثاری در این حوزه از نویسندگان تازه خبر داده والبته از سفارشی‌نویسی نیز گلایه داشت. این گفت‌وگو به شرح ذیل است:

* تسنیم: در هفدهمین دوره حوزه داستان کوتاه به لحاظ کمی با رشد آثار مواجه بوده است، این رشد نشانه چیست؟

من رشد کمی را لزوماً نشانه رشد کیفی نمی‌بینم، چه بسا ممکن است که کتاب در حوزه‌ای بسیار اندک منتشر شود،‌ اما چندین کار درخشان در آن میان وجود داشته باشد که با همه کارهای قبلی متفاوت است،‌ هم به لحاظ مضمون و نوآوری های ساختاری و هم استعددهایی شناسایی شوند که تا پیش از آن گمنام مانده‌اند‌، بنابراین من مبنای کار را کیفیت می‌دانم،‌ خیلی به کمیت توجه ندارم.

البته ممکن است،‌ مثلا به لحاظ آماری بتوان تفاسیری از کمیت آثار منتشر شده در یک حوزه داشت،‌ ولی در داوری‌ها نباید به کمیت دل بست. 

* تسنیم:  سوال بنده از این جهت بود که این افزایش کمی آثار به تناسب با افزایش کیفی نیز همراه بوده یا ناشی از کتاب‌سازی و علاقه مولفان برای انتشار آثارشان است؟

بله،‌ اخیرا‌ً چند سال است،‌ نویسندگانی که ناشر تمایلی به انتشار آثارشان ندارد،‌ با هزینه و پول شخصی اقدام به چاپ کتاب می‌کنند که به نظر من مفهوم کتاب‌سازی است و تولید ادبیات نیست، برای ناشر و برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز مهم نیست که کیفیت کتاب چاپ شده به لحاظ محتوایی چگونه است،‌ ناشر به هزینه‌های چاپ می‌اندیشد و برای ارشاد نیز خلاف موازین نبودن محتوا مهم است.

از 396 اثر منتشر شده در حوزه داستان کوتاه‌، 60 اثر به مرحله نهایی رسیده‌اند که  آثار قابل توجه و درخوری هستند،‌ از این میان نیز 5 اثری که به مرحله نهایی رسیده‌اند‌، قابل دفاع،‌ ارزشمند و به یادماندنی هستند‌، من به عنوان داور در حین مطالعه این کتاب‌ها‌، مدام نویسنده را تحسین می‌کردم که چه نکته زیبایی را مطرح کرده چه نگاه هنرمندانه‌ای داشته و برایم بسیار خوشایند بودند.

 *تسنیم: یکی از آسیب‌های سال‌های اخیر ادبیات ما چه در حوزه داستان کوتاه و چه رمان و داستان بلند‌، دور شدن از المان‌های ایرانی و بومی و گرته‌برداری از رمان‌های غربی عنوان شده است،‌ در دوره‌هایی از جایزه جلال‌، هیئت داوران در بیانیه‌های پایانی خود از این موضوع انتقاد نیز کرده‌اند‌، در ایندوره آثار داستان کوتاه چقدر با فضای ایران نزدیک بود،‌ به عبارت دیگر داستان‌‌ها چقدر ایرانی و در اقلیم ایران بود؟

بله کاملا درست است، این آسیبی است که ادبیات امروز ما به آن دچار است،‌ من نویسنده جنوب کشور به جای اینکه از فرهنگ جنوب بنویسم و به غنای ادبیات سرزمینم تنوع فرهنگی دهم، به جای اینکه آداب و رسوم شمال و فرهنگ کردستان و غرب کشور را به عنوان نویسنده غرب کشور بنویسم، برای اینکه کارم دیده شود، فکر می‌کنم اگر به لهجه تهرانی بنویسم و پایتختی به قضیه نگاه کنم، شمارگان کتابم بالا می‌رود، غافل از اینکه فرهنگ هر کشوری به نظر من مادامی زنده می‌ماند، بارور و ‌پایدار می‌شود که به گونه‌های مختلف فرهنگی در آن توجه کنیم، فرهنگ ایرانی مجموعه‌ای از فرهنگ لرستان، کردستان، آذربایجان، خوزستان و… است که موجب می‌شود، ما به تنوع فرهنگی برسیم.

* تسنیم: اگر بخواهید از ضعف موجود در داستان کوتاه و آثاری که در سال 1402 منتشر شده‌اند‌، سخن بگویید به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

یکی از موارد که همین دوری از تنوع فرهنگی و اقلیم بود‌، اما مورد دوم سفارش‌نویسی است‌، ناشران دولتی معمولا موضوعاتی را به نویسندگان سفارش می‌دهند‌، محدود کردن موضوعات و سوژه‌ها موجب می‌شود ادبیات ما پله پله پایین‌تر برود، در این میان نویسندگانی هم هستند که روی پای خود می‌ایستند و مستقل و شخصی به دلیل دغدغه‌ای که به ادبیات دارند،‌ می‌نویسند،‌ که طبیعتا چیزی که از درون تراود و سفارشی نباشد،‌ فاخرتر است.

*تسنیم: آقای فراست مضمامین داستان کوتاه در ایران چه اندازه دغدغه‌های اجتماع امروز ایران است؟ آیا نویسندگان ما به دنبال دغدغه‌های جامعه و مسائل و مشکلات ایران امروز هستند یا دغدغه‌های شخصی خود را در داستان‌ها منعکس می‌کنند؟

به نظر من در ادبیات ما مسائل و دغدغه‌های جامعه امروز بازتاب دارد‌، اما انتشار برخی مسائل نیز برای نویسنده تبعاتی دارد،‌ برای نمونه ممکن است ارشاد به محتوا مجوز ندهد‌، من کتابی برای نوجوان امروز در دست انتشار دارم که تابه حال 5 بار برای دریافت مجوز آن به وزارت ارشاد رفته‌ام‌، چرا؟ چون با ادبیات یک جوان کف خیابانی نوشته شده است.

 * تسنیم: در مجموع ارزیابی شما از کیفیت آثار تولید شده در حوزه داستان کوتاه چگونه است؟

به نظر من هم مضامین متنوع و متفاوت بود هم زبان ادبی‌، چند اثری که به مرحله نهایی رسیدند. هم تنوع فرهنگی و قومی داشتند و هم ادبیات قومی در آن‌ها رعایت شده بود،‌ نوآوری‌های تکنیکی داشتند، نثر نثر قابل دفاعی بود، کما اینکه دو کتاب به خصوص کتاب «آن پری‌زاد سبزپوش» را دوبار خواندم و از آن بسیار لذت بردم. آقای صفدری نویسنده این کتاب یک راننده تاکسی است،‌ من به وجود این نویسنده افتخار کردم‌، چرا که توانسته داستانی بنویسد،‌ با زبان قدرتمند و موضوعات متنوع ادبیات بومی را بیان کند.

 * تسنیم: مسعود کوثری دبیرعلمی این دوره جایزه در گفت‌وگوهای پیشین خود جایزه جلال را در حکم سکویی برای پرتاب نویسندگان ایرانی به جوایز بین‌الملی دانسته است‌، در عین حال در نشست خبری این جایزه از رقابت تنگاتنگ بازار ترجمه با بازار تالیف در حوزه ادبیات سخن گفت و افزود که ما بازار را به کتاب‌های ترجمه باخته‌ایم‌، به نظر شما مشکل کجاست؟ چرا نویسندگان ایرانی در جهان دیده نمی‌شوند؟ محدودیت زبانی تنها مشکل ماجراست یا ما در داخل با ضعف‌هایی در بدنه ادبیات مواجه هستیم؟

به نظر من چند علت برای این موضوع وجود دارد،‌اول اینکه وقتی نویسنده‌های قابل توجه و درجه یک ما کتابی چاپ می‌کنند، این کتاب‌ها خوب به جامعه معرفی نمی‌شوند، چون نقد در کشور ما متاسفانه جایگاه و پایگاه قبلی را ندارد،‌ قبلا وقتی کتابی منتشر می‌شد،‌ در رادیو و تلویزیون بررسی و نقد می‌شد،‌ چندین جلسه نقد و بررسی چند ماه پس از انتشار کتاب برایش برگزار می‌شد‌، اما اکنون نقد بسیار اندک شده است، متاسفانه به نویسندگان برچسب زده می‌شود که این نویسنده حکومتی است یا آن نویسنده دگر‌اندیش است پس با ما نیست و اثرش را کنار می‌گذارند.

دلیل بعدی که موجب شده ادبیات ایران از ادبیات خارجی عقب بماند، این است که ما به سنت‌های داستان‌نویسی و اقلیم‌های جغرافیایی که می‌تواند در ادبیات بروز و ظهور پیدا کند،‌ توجه نمی‌کنیم،‌ برای نمونه مطالعه آثار برخی نوینسدگان مژل چوبک به خوبی سنت‌ها و آداب و رسوم بوشهر را نشان می‌دهد‌، اما در ادبیات امروز ما جای این دست آثار خالی است وقتی تنوع فرهنگی در ادبیات مشاهده نشود،‌ به سراغ ادبیات خارجی می‌رویم.

توجه به ادبیات خارجی نیز دو گونه است، برخی به صرف اینکه ادبایت آمریکا را اروپا یا روس است،‌ کتابی را می‌خوانند و برخی دیگر حرفه‌ای تر عمل می‌کنند و برایشان نویسنده و مترجم مهم است، البته وضعیت ترجمه هم تعریفی ندارد،‌ برخی مترجمان بسیار بد ترجمه می‌کنند‌، این کاش وزارت ارشاد برای ترجمه آثار نیز یک ارزیابی داشت. اگر وزارت ارشاد به این درجه از رشد می‌رسید،‌سیاست‌گذاری فرهنگی درستی را در سال‌های بعدی شاهد بودیم.

*تسنیم: آقای فراست هفده دوره از جایزه جلال،‌ بزرگترین و البته گرانترین جایزه ادبی کشور می‌گذرد،‌ اما بسیاری از فعالان فرهنگی معتقدند که جایزه جلال تاثیری در ادبیات ما نداشته است،‌ شما با این گزاره موافقید؟ به

به نظر من منظور این است که آثار برگزیده جایزه جلال و کتاب سال و … بازتاب بیرونی اندکی در بین مخاطبان دارد،‌ یعنی صرف اینکه کتابی را جایزه جلال معرفی کند‌، موجب نمی‌شود‌، آن کتاب پرفروش شود. علت هم این است که هر دو جایزه چه جلال و چه کتاب سال،‌ دولتی است،‌ اما اگر این کتاب‌‌ها از زبان فردی معرفی شود که خودش اهل فرهنگ و اندیشه است،‌ در جامعه محبوبیت و مقبولیت دارد‌،  مشاهده کنید که چه میزان از اثر استقبال می‌شود. 

 * تسنیم: در سال‌های اخیر بسیاری از کارشناسان و اهالی فرهنگ اذعان داشته‌اند که جایزه جلال باید تفکر جلال را نیز اشاعه دهد‌، به نظر شما جایزه جلال تنها نام جلال را یدک می‌کشد یا باید اشاعه دهنده تفکر جلال نیز در ادبیات باشد؟

تا جاییکه من خبر دارم علت نام‌گذاری این جشنواره احترام و پاسداشتی بوده از جلال آل احمد، به خاطر تاثیری که در فرهنگ و ادبیات ما داشته و تا جاییکه من گشتم و جستم و پرسیدم نسبت مستقیمی با تفکر جلال ندارد. کسانی که در این 17 دوره‌؛ جایزه گرفتند نیز آدم های متفاوتی با دیدگاه متفاوتی بوده‌اند.

 *تسنیم: پیشنهادی نیز برای بهتر برگزاری شدن جایزه جلال دارید؟

بله،‌ روی سخنان من با سیاست‌گذاران فرهنگی و اهل فرهنگ است و آن این است که به محتوا توجه داشته باشند نه به نام صاحب محتوا‌، به صرف اینکه نویسنده‌ای با ما همفکر نیست،‌ اثرش کنار نرود،‌ به نویسندگانمان برجسب روشنفکر و دولتی نزنیم.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

جای خالی تفکر توحیدی و عرفانی در شعر امروز؛ رباعی محمل حکمت و معرفت است


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سعید یوسف‌نیا متولد ۱۳۴۴ تهران است و از ۱۲ سالگی با شعر مأنوس بوده است. کتاب «خلاصه باران» مجموعه‌ای از غزل‌ها و شعرهای نیمایی، «خورشید شبگرد» گزیده‌ای از اشعار نو، غزل و ترانه، «دوباره از خاک» مجموعه‌شعری شامل غزل، مثنوی، نیمایی، سپید و ترانه، مجموعه‌غزل «ناگهان جهان» منتشرشده در انتشارات شاعران پارسی‌زبان و کتاب «شعله‌های شرقی» شامل شعرهای نیمایی و غزل، از کتاب‌های اوست. از یوسف‌نیا همچنین مجموعه مقالاتی با عنوان «یک نکته از هزاران»، منتشر شده که شامل مقالات ادبی‌عرفانی است و انتشارات سروش چاپش کرده است. گزیده اشعار بیدل، عطار، سنایی و شیخ فخرالدین عراقی از دیگر آثار سعید یوسف‌نیا است.

به بهانه انتشار کتاب «چارانه‌های رهایی» سراغ این شاعر رفتیم تا درباره نگاهش به شعر، کتاب چارانه‌های رهایی، علاقه‌اش به شعر عطار و بیدل و تأثیری که این شاعران بر رباعی او گذاشته‌اند صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای یوسف‌نیا پیش از این رباعی چاپ نکرده‌اید. درست است؟

نه. این اولین مجموعه رباعی من است که البته تجربه شگفت‌انگیزی برای من بود. می‌دانید که رباعی آخرین قالب برای شاعر است. این هم فقط نظر من نیست؛ نظر خیلی از دوستان مثل آقای امیری اسفندقه و جناب یوسفعلی میرشکاک است که شاعر در آخرین مراحل و مرتبت شعری‌اش به قالب رباعی رو می‌آورد. چون رباعی قالبی است که محمل حکمت و معرفت است و اگر واقعاً حرفی برای گفتن نباشد، قالب رباعی اصلاً جواب نمی‌دهد. منظورم از حرف هم حرفی در حوزه معرفت و حکمت است. می‌دانید بزرگ‌ترین شاعران ما در قالب رباعی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری و بیدل دهلوی هستند؛ صرف نظر از خیام که شهرت جهانی هم دارد.

* درباره رباعی‌های عطار خیلی کم صحبت می‌شود. عطار چند رباعی دارد و رباعی‌هایش به پای دیگر آثار او مثل منطق‌الطیر می‌رسد؟

عطار در «مختارنامه» اش نزدیک به چهار هزار رباعی دارد که من گزیده رباعیات عطار را هم در انتشارات قدیانی منتشر کردم. ۴۵۰ تا رباعی که به نام «گزیده رباعیات عطار» منتشر شده است. گزیده رباعیات بیدل را هم درآوردم که در انتشارات پرنیان خیال منتشر شده که اسمش طاووس جلوه‌زار است و برگرفته از یکی از شعرهای بیدل است؛ «حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای است / طاووس جلوه‌زار تو آیینه‌خانه‌ای است».

* چرا رباعی برای شما مهم شد؟ چه چیزی در رباعی است که آن را برای شما جذاب می‌کند؟

از دو جهت می‌توانیم درباره رباعی صحبت کنیم. یکی از جهت قالب و یکی از جهت شعر بودن. یعنی صرف نظر از قالب، بحث ما این است که شعر فارسی چیست و چرا ماندگار شده و چه سیری را باید ادامه بدهد؟ من خودم شخصاً فکر می‌کنم الگوی من در شعر عطار و بیدل بودند. این دو شاعر باعث شدند که ذوق و شوق من فوران کند. به خصوص در رباعی که وقتی شما رباعیات عطار را می‌خوانید به وجد می‌آیید. مثلاً این رباعی که می‌گوید «گر دریایی ز شور بنشانندت / ور تیزتکی چو مور بنشانندت / بنشین که ز خاستن نخیزد چیزی / بنشین ورنه به زور بنشانندت». رباعیات عطار فوق‌العاده است و آنقدر زبان عطار در رباعی مدرن و امروزی است که شما اصلاً فاصله زمانی را احساس نمی‌کنید.

غزل رگبار است، رباعی شلیک آخر؛ شعر برای تنبیه است نه لذت بردن

* بیدل در رباعی چه زبانی دارد؟ به خصوص که می‌دانیم بیدل در غزل از شاعران سخت‌خوان است.

بیدل هم رباعیات مدرنی دارد. رباعیات بیدل شگفت‌انگیز است. «زان پیش که دل قابل فرهنگ نبود / از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود / آگاهی‌ام از هر دو جهان وحشت داد / تا بال نداشتم قفس تنگ نبود». البته بگویم که بیدل هم یکی از ارادت‌مندان عطار است. بیدل خیلی عطار را دوست داشته است. مثلاً جایی که می‌گوید «‌به جیب تحقق ندزدیده سر / ز شعر سنایی گریبان مدر / اگر معرفت با عمل یار نیست / کس از علم عطار عطار نیست / اگر مولوی درس عطار خواند / مپندار در وهم و پندار ماند / کلامش گواه همین است و بس / دلیل یقین هم یقین است و بس». می‌خواهم بگویم که این سیر و این تفکر توحیدی، تفکر معرفت و عرفانی، امروز یک مقدار در شعر معاصر ما جایش خالی است. یعنی شعر اعتراض و شعر اجتماعی و طنزهای مختلف و… یک مقدار ما را از خط سیر اصلی شعر فارسی دور کرده است. خط سیری که از حکیم سنایی شروع شد. سنایی پرچمدار شعر عارفانه و قلندرانه است و به قول دکتر شفیعی کدکنی دوران‌سازی کرده. بعد به عطار رسید و عطار این راه را ادامه داد و بعد مولانا ادامه داد و بعد این تفکر در بین برخی از شاعران توحیدی و مسلمان و اهل شعر ادامه یافت و راه خودش را پیمود.

* فضای زبانی و مضمونی رباعی‌های کتاب شما برایم عجیب و جالب بود. حالا می‌فهمم که رباعی‌های این کتاب از رباعی‌ها عطار و بیدل رنگ گرفته است. یعنی اثرپذیری شما از بیدل و عطار کاملاً عیان است. موافق هستید؟

کاملاً. امیدوارم که شاگرد خوب نه، شاگرد متوسطی در محضر این بزرگان باشم. به قول خود بیدل «پس از کلام تو بیدل دگر کلامی نباشد». و حرف حق را درباره خودش زده است. درباره عطار هم چه بگویم؟ منطق‌الطیرش دریای ناپیداکرانه‌ای است که وقتی وارد این دریا می‌شوی نفس کم می‌آوری. تازه به اعماق اگر بروی شاید دیگر به سطح برنگردی.

* از ویژگی‌های رباعی‌های کتاب شما این است که تکیه رباعی فقط به مصرع آخر نیست. این ویژگی را مرهون بیدل و عطار هستید؟

به نکته خیلی خیلی خوبی اشاره کردید. اصلاً یکی از ضعف‌های رباعی امروز این است که سه مصرع اول را جدی نمی‌گیرند و انگار فقط باید دنبال قافیه‌ای باشند تا بتوانند مصرع چهارم را که همان ابتدا سروده بودند تکمیل کنند. یعنی خیلی‌ها رباعی را از آخر به اول می‌سرایند. اول بیت آخر را می‌نویسند، بعد دنبال یک بیت می‌گردند که رباعی را تکمیل کنند. رباعی اینطور نیست. رباعی یک پیکره است؛ یک پیکره که باید همه اجزای آن با هم تناسب داشته باشد و حتماً حتماً هر مصراع آن ضربه‌ای را که شما فرمودید داشته باشد. هر مصرع در عین اینکه مقدمه‌ای برای شنیدن مصرع آخر است، خودش هم باید بتواند به عنوان مصرع آخر در یک رباعی دیگری استفاده شود. یعنی اینقدر باید این چهار مصرع چفت و بست داشته باشند و قوی باشند که هرکدام سازنده یک رباعی دیگر باشند. تقریباً همه رباعی‌های بیدل این شکل هستند. رباعی‌های عطار هم همین‌طور. شما نمی‌توانی یک مصرع را از رباعی این شاعران کنار بگذاری. عطار می‌گوید «در حضرت توحید پس و پیش مدان». این مصرع اول است ولی می‌تواند در یک رباعی دیگر به عنوان مصرع آخر استفاده شود.

* خودتان فکر می‌کنید در رباعی‌های کتاب به این نکات عمل کردید؟ یعنی مخاطب با خواندن کتاب «چارانه‌های رهایی» به همین قضاوت می‌رسد که در شعر شما همه چیز سر جای خودش است؟

نه. اینطور نیست. نظر من این است که شعر و رباعی باید این‌طور باشد. ولی معتقدم که همه رباعیات من به این ایده‌ال و آرمان نرسیده‌اند. ضمن اینکه من واقعاً سعی و تلاشی هم نکردم. یعنی من اگر می‌خواستم سراغ رباعی بروم، زودتر می‌رفتم. الآن ۶۰ سال سنم است. چرا در سن سی سالگی سراغ رباعی نرفتم؟ در حقیقت من نرفتم به سراغ رباعی، بلکه رباعی به سراغ من آمد. یک‌دفعه احساس کردم که در یک روز پنج شش تا رباعی در وجودم غلیان می‌کند می‌خواهند که تبدیل به یک شعر کامل بشوند. بعد از اینکه رباعی‌ها سروده می‌شد، نگاه می‌کردم و چکش‌کاری می‌کردم تا به نسخه بهتری تبدیل شوند. درباره این کتاب هم بگویم که من خیلی از رباعی‌ها را حذف کردم. در کتاب چارانه‌های رهایی ۲۰۵ رباعی چاپ شده ولی ۲۰۰ رباعی هم چاپ نشده است. من اینها را از بین رباعیات انتخاب کردم. با این‌همه معتقدم این رباعی‌ها هنوز یک‌دست نیستند. نباید هم باشند. شاید این حمل بر خودستایی باشد ولی شاعر می‌گوید «شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست / در ید بیضا همه انگشت‌ها یک‌دست نیست». یا به قول اقبال لاهوری «کرم شبتاب است شاعر در شبستان وجود / در پر و بالش فروغی گاه هست و گاه نیست».

شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت بعضی وقت‌ها می‌درخشد و بعضی وقت‌ها نه. این رباعی‌ها یک‌دست نیستند و اگر قرار باشد خود من یک بار دیگر از این رباعیات تعدادی را انتخاب کنم، شاید مثلاً پنجاه یا شصت تا از آنها را به عنوان رباعی کامل و ناب انتخاب می‌کردم. بنابراین به هیچ عنوان ادعایی در این زمینه ندارم. می‌دانم که رباعی قالب خیلی سختی است. «زه کردن این کمان بسی دشوار است». رباعی خیلی خیلی کار سختی است. چون کوتاه است و ضمناً همه مصرع‌ها باید با هم ارتباط معنایی و افقی و عمودی داشته باشند. و این که قافیه‌ها بالاجبار در کنار هم قرار نگرفته باشند. یعنی قافیه بخش مهمی از خود شعر باشد، نه بخش مجزایی که بخواهد شعر را کامل کند.

* خیلی از رباعی‌های کتاب حالت عرفانی، فلسفی و معرفتی پیدا کرده است که ممکن است خوشامد همه مخاطبان نباشد. از اینکه شعرهای این کتاب مخاطب زیادی پیدا نکند، نگران نیستید؟

می‌دانید کمیت و تعداد مخاطب ارزشی ندارد. کیفیت مخاطب است که ارزش دارد. اگر غیر از این بود حکیم سنایی غزنوی نمی‌گفت «جگرها خون شد و پالود تا باشد کز این معنی / خبر یابد مگر یک دل شود در آسمان پرّان». یعنی گاهی یک مخاطب کافی است. یک مخاطب جان‌آگاه و دل‌آگاه که بتواند یک ارتباط معنوی و روحانی و عمیق و دقیق با شعر برقرار کند، کافی است. اسم کتاب هم «چارانه‌های رهایی» است؛ بنابراین مخاطب این کتاب باید از قید و بندهای زندگی رها شود. ما که نمی‌خواهیم شعر فست‌فودی به دست مردم بدهیم. اصلاً شعر برای لذت بردن نیست.

* واقعاً شعر برای لذت بردن نیست؟

نه. شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت. بیدل می‌گوید «سیر فکرم آسان نیست، کوهم و کتل دارم». یا می‌گوید «سر فرو نمی‌آرد شعر من به هر زانو». کلاً جهان جهان پیچیده‌ای است. ما در جهان راز زندگی می‌کنیم و شعر باید این اسرار و این رازها را منعکس کند. این‌طور نیست که ما شعر را بخوانیم و بفهمیم و کنار بگذاریم. با خواندن شعر، تازه شعر شروع می‌شود. تازه ما می‌فهمیم که… به قول بیدل «در این غفلت‌سرا عرفان ما هم تازگی دارد / سراپا مغز دانش گشتن و چیزی نفهمیدن». بنابراین بحث فهم نیست، بحث ارتباط است. الیوت یک جمله زیبایی دارد می‌گوید «یک شعر واقعی پیش از آن که فهمیده شود، ارتباط برقرار می‌کند».

* پس شما از مخاطب‌تان می‌خواهید وقتی رباعی‌هایی این کتاب را می‌خواند، روی هر شعر توقف کند. درست است؟

ارتباط روحانی برقرار کند. حتماً در پی فهم و درک این شعرها نباشد؛ بلکه احساس آن شعرها باید تأثیر خودش را بگذارد. به قول سیدحسن حسینی شعر باید اینطور باشد که مخاطب وقتی آن را می‌خواند نفهمد، بلکه در آرزوی فهم‌اش باشد.

* این‌طور که فهمیدم شما در رباعی کاملاً به معنا توجه دارید. به خاطر همین در زبان گاهی، مثل خود بیدل، زبان‌تان دست‌انداز دارد.

بحث اصلی شعر بودن است. ما که فنجان چای را دست‌مان می‌گیریم، زیبایی فنجان و شکل و رنگش ما را ترغیب می‌کند که چای را بنوشیم ولی در نهایت چیزی که می‌نوشیم چای است؛ محتوای آن ظرف است. بنابراین وقتی که بحث تفکر و اندیشه حکیمانه و عارفانه وسط می‌آید، قالب بی رنگ می‌شود. فروغ فرخزاد مگر رباعی دارد؟ شعرهای نیمایی فروغ را می‌خوانید و می‌بینید شگفت‌انگیز است. یک غزل هم بیشتر ننوشته است.

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است قالب جای بحث دارد. بعضی قالب‌ها هم برای کاری ساخته شده‌اند. مثلاً شما نمی‌توانید از قابلمه به عنوان بشقاب استفاده کنید. قابلمه با بشقاب فرق دارد. یا مثلاً با قاشق چای‌خوری برنج می‌خورید؟ هرکدام برای کاری ساخته شده‌اند. مثنوی برای داستان‌سرائی است تا من بتوانم به راحتی یک قصه‌ای را منظوم کنم. برای همین است که تمام منظومه‌های شعر فارسی در قالب مثنوی است. از پنج گنج نظامی بگیرید تا مثنوعی معنوی تا شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی تا خمسه امیرخسرو دهلوی تا مثنوی‌های عطار و منطق الطیر. پس این قالب ساخته شده برای چی؟ برای داستان‌سرایی.

* با این توصیف، قالب رباعی برای چه ساخته شده است؟

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است. رباعی یک گلوله شلیک می‌کند و آن گلوله هم در شقیقه است.

* از وقتی کتاب چاپ شده، چه بازخوردهایی داشته است؟

کتاب نه رونمایی شده، ن و نه کسی درباره‌اش صحبت کرده است. شاعران خیلی به کار همدیگر اهمیت نمی‌دهند. دوران نقد گذشته است. دوران معرفی گذشته است. ما دیگر نه نقد شعر داریم، نه در مجلات صفحه‌ای مختص شعر داریم، و معمولاً خود شاعران هم از نقد فرار می‌کنند و می‌ترسند. نه اجازه‌اش را می‌دهند و نه تمایل دارند که دیگران شعرشان را نقد بکنند. شعر در دنیای ما یک مقدار مهجور است. در صورتی که زبان فارسی، زبان شعر است. ما وقتی با هم گفتگو می‌کنیم ناخودآگاه از زبان شعر استفاده می‌کنیم. وقتی که گوینده در رادیو می‌گوید «دوستان عزیز با ما همراه باشید»، دارد شعر می‌گوید؛ چون راهی وجود ندارد که با تو همراه باشد. شما در وجه استعاری داری حرف می‌زنی. شما با استعاره می‌گویی به من گوش کنید. در نتیجه جمله «با ما همراه باشید» شعر است. خلاصه اینکه شعر ناپیداکرانه است و باید بیشتر به آن توجه کنیم.



منیع: خبرگزاری مهر

«سعید نفیسی به هشت روایت» رونمایی می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، دویست و پنجاه و چهارمین نشست از سلسله جلسات صبح پنجشنبه‌های مجله بخارا با محوریت رونمایی کتاب «سعید نفیسی به هشت روایت» تألیف پیمان طالبی، با همکاری مرکز مطالعات خاورمیانه و انتشارات ققنوس در مرکز مطالعات خاورمیانه برگزار می‌شود.

سعید نفیسی، ادیب، نسخه‌شناس، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم قرن اخیر ایران است. او از نخستین اساتید دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات ایران در دانشگاه قاهره، مؤسس شعبه ادبیات فارسی دانشگاه علیگره هندوستان و از معدود افرادی در تاریخ ایران است که موفق به دریافت نشان لژیون دونور از کشور فرانسه شد. افزون بر این عناوین و مناصب، نفیسی را به عنوان کتاب‌بازترین فرد تاریخ معاصر ایران می‌شناسند که کتابخانه او در میان اساتید و فرهنگ‌مداران، زبانزد بوده است.

کتاب «سعید نفیسی به هشت روایت»، نوشته پیمان طالبی، نویسنده و روزنامه‌نگار است که در آن، زندگی سعید نفیسی در قالب هشت جستار مورد بررسی قرار گرفته است. کمتر دیده شده که از زندگی و زیست شخصی نفیسی و حالات مختلف روحی این استاد در منابع سخنی به میان بیاید. پیمان طالبی، در این‌کتاب با بررسی بالغ بر ۳۰۰ منبع مختلف، اطلاعات کمتر دیده‌شده‌ای را گرد هم آورده و علاوه بر این، برای بررسی برخی از جزئیات ناگفته در زندگی نفیسی، به بازماندگان او نیز مراجعه کرده و در قالب یک پژوهش جامع، بسیاری از اسناد خانوادگی نفیسی، شامل عکس‌ها و سندها را از نظر گذرانده است. این کتاب در سری زندگی‌نامه‌های انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

نشست رونمایی این‌کتاب با سخنرانی سیروس علی‌نژاد، تورج دریایی (پیام تصویری)، سام گیوراد، سام نفیسی، سحر بکایی و علی دهباشی همراه است.

این‌برنامه پنجشنبه ۴ بهمن از ساعت ۱۰ در مرکز مطالعات خاورمیانه به نشانی تهران، بلوار کشاورز، خ نادری، پلاک ۶ برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

نگاهی به نامزدهای نهایی بخش مستندنگاری جایزه جلال


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم‌، نوشتن ناداستان، روایت و جُستار که بر پایه مستندات است، طی سال‌های اخیر بیش از گذشته مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است، این سبک نوشتار که در سال‌های گذشته بیشتر به حوادث دفاع مقدس می‌پرداخت، حالا شاخه‌های متنوع‌تری پیدا کرده است.

شاخه مستندنگاری به باور کارشناسان در سال‌های اخیر از رشد کمی و کیفی برخوردار بوده است،‌ با وجود اینکه رشد کیفی در آثار این حوزه حائز اهمیت است،‌ کارشناسان و البته داوران دوره‌های مختلف جوایز ادبی در این بخش آسیب‌هایی را نیز شناسایی کرده‌اند‌، از جمله اینکه ورود  برخی نویسندگان نو قلم از سر دغدغه شخصی در عین اینکه ارزشمند است،‌ اما فقر تخصصص، دانش و آگاهی کافی درباره اصول مستندنگاری را نیز نشان می‌دهد.

آشنا نبودن نویسندگان این عرصه با روش‌های پژوهش اجتماعی،‌ ضعف در ساختارهای ادبی، فقر نظریات پژوهشی و … از جمله نواقصی است که برای آثار حوزه مستند برشمرده می‌شود.

جایزه ادبی جلال آل احمد که در هفدهمین دوره خود،‌ 749اثر در حوزه مستند‌نگاری را مورد ارزیابی قرار داده است، فردا با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می‌دهد،‌ بخش مستند‌نگاری از جمله بخش‌های این جایزه است که هر سال برگزیده‌ای را معرفی کرده است،‌ در این گزارش به معرفی آثار راه‌یافته به مرحله نهایی این جایزه پرداخته‌ایم.

جایزه جلال ,

 در بخش مستندنگاری این دوره جایزه جلال‌، 7 اثر به مرحله نهایی رسیده اند که عبارتند از

آن شب در دوحه: سفرنامه تحلیلی از حضور تیم ملی در جام جهانی قطر» نوشته محمدحسن یادگاری از انتشارات سوره مهر:

«آن شب در دوحه» سفرنامه تحلیلی از حضور تیم ملی در جام جهانی قطر است که توسط محمدحسن یادگاری پژوهشگر فوتبال به رشته تحریر درآمده است. یادگاری از فوتبال دوستان حرفه‌ای و جز افرادی است که برای تماشای مسابقات جام جهانی 2022 به قطر سفر کرده است. او در طی این سفر مشاهدات و تحلیل‌های عینی خود را در قالب سفرنامه به نگارش درآورده که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

جایزه جلال ,

«آن شب در دوحه» با مقدمه زندگی به روایت فوتبال و در پنج فصل شامل «بازی آغاز شده»، «به جام جهانی قطر خوش آمدید»، «همه پسران ملکه علیه ما»، «سیمرغ علیه اژدها»، «دیوانه‌سازها علیه ترسو» و «قطر، آن‌جا و بازگشت دوباره»، تجربه‌ای از جامعه و فوتبال ملی ایران را در جام‌جهانی قطر به نمایش می‌گذارد. کتاب روایتی است جامعه‌شناسانه با رویکرد مطالعات فرهنگی که به شناخت پدیده اجتماعی فوتبال در ارتباط با دو مفهوم قدرت و مقاومت در زندگی روزمره جامعه ایران می‌پردازد.

به گفته یادگاری این کتاب صرفا یک سفرنامه نیست بلکه روایتی تحلیلی از مشاهدات و حواشی یک سفر است که می تواند مخاطبانی از طیف نوجوان تا بزرگسال را دربرگیرد. پاورقی‌های کتاب به صورت دقیق توصیفگر اصطلاحات و توضیحات بیشتر نویسنده از متن است. نگارنده این سفرنامه، بر اساس «آن شب در دوحه» مستندی با نام «محرمانه دوحه» نیز ساخته که چندی پیش به نمایش درآمده است.

«ابهام طبس»: رمزگشایی از جعبه سیاه تهاجم نظامی آمریکا» نوشته شاداب عسگری از انتشارات ایران

«ابهام طبس» کتابی‌ است در حوزه گفتمان انقلاب و تاریخ‌نگاری‌ تحلیلی که به عملیات طبس و شکست آمریکایی‌ها در خاک ایران می‌پردازد. طی چند دهۀ گذشته مطالب بسیاری در مورد چگونگی انجام یا شکست این عملیات مطرح، مصاحبه‌های متعددی انجام و تحلیل‌های بسیاری ارائه شده که به‌گفته نویسنده «ابهام طبس» بیشترشان، فقط بر یک یا چند وجه محدودِ مرتبط با این ماجرا متمرکز بوده و این موضوع هرگز به صورتی کلان و جامع‌نگر مورد بررسی قرار نگرفته است. نویسنده کتاب در صفحات آغازین، پرسشی مطرح می‌کند و می‌نویسد: «آیا بعد از گذشت بیش از چهل سال از وقوع این عملیات نظامی، زمان آن فرا نرسیده تا ناگفته‌های باقی‌ماندۀ این عملیات بیان شود و ابهامات طرح شده رفع شوند؟» و پاسخ به همین پرسش است که منتج به تهیه و تدوین کتابی می‌شود که ضمن بررسی سویه‌ها و دلایل پیش از این عملیات و گریزی به سال‌های منتهی به انقلاب، اسناد حمله نظامی آمریکا به ایران را روایت و واکاوی می‌کند.

جایزه جلال ,

اسنادی دست اول که می‌‌تواند چشم‌اندازی ویژه و منحصر‌به‌فرد از تاریخ انقلاب ایران ارائه دهد.

«از سرگذشت؛ یادداشت‌های دوره دکتری» نوشته علیرضا رعیت حسن آبادی از نشر خاموش

این کتاب مجموعه‌ای از یادداشت‌های نویسنده به عنوان یکی از دانشجویان دکتری دانشگاهیان ایران است؛ کسی که در فاصلۀ مهر 1391 تا آذر 1395 دورۀ روزانۀ دکتری خود را در دانشگاه فردوسی مشهد و در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی گذرانده است؛ دوره‌ای که ابتدای آن تحت تأثیر سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد بود و نشانه‌های این سیاست‌ها و نمونه‌هایی از آن در خاطرات این کتاب مشاهده می‌شود و با تغییر دولت در سال 1392 ادامۀ آن با حوادث متعددی همراه بوده است.

نویسنده در نوشتن خاطرات ملاحظه هیچ چیزی را نکرده است و در گفتن حقیقت و واقعیت کاملاً صادق و بی‌محابا بوده و اهل خودسانسوری و چاپلوسی هم نبوده است. مطالب هر روز در انتهای روز ثبت شده‌اند و گاه نیز مطالب یادداشت شده و درنهایت دو ـ سه روز بعد در اینجا آورده شده‌اند.

«خاک کارخانه؛ پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران» نوشته شیوا خادمی از نشر اطراف:

خاک کارخانه کتابی است از جنس مستندنگاری و تاریخ شفاهی. شیوا خادمی، عکاس و نویسنده‌ این کتاب، با حال‌و‌هوایی عاطفی و در جست‌وجوی ریشه‌‌هایش، عکاسی و گفت‌وگو با همکاران سالخورده‌ مادربزرگش ــ عزیزجون که در دهه‌ 1320 کارگر کارخانه‌ چیت‌سازی بهشهر بوده را آغاز می‌کند. اما خیلی زود می‌فهمد این گفت‌و‌گوهای به‌ظاهر ساده چیزی بیشتر از خاطره‌گویی مردمانی است که هنوز سرسختانه به محیط کار قدیمی‌شان عشق می‌ورزند. به‌مرور، از دل این خاطرات کاری، کلیت و فضایی شکل می‌گیرد و مضمون‌هایی سر بر می‌آورند که نه تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسب‌وکار در ایران به کار می‌آیند، بلکه تصویری از پیوند تنگاتنگِ فضای کار، هویت شهر و مناسبات اجتماعی مردم شهر پیشِ چشم‌مان می‌گذارند.

جایزه جلال ,

 خاک کارخانه قصه‌ یک صنعت است و روایت دنیای کار، اما از زبان روایت‌گرانی که همیشه در حاشیه‌ بوده‌اند و قصه‌هایشان در ثبت سرگذشت کسب‌و‌کارها در ایران کمتر به حساب آمده است. نگاهی است از درون و از منظر منابع انسانی خُرد و خاموش و نه از سمت رده‌‌های رسمی و بالا. ثبت تجربه‌های ناشنیده‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ کار در ایران. روایت کارگران بومی یا مهاجری که روزگاری زندگی‌شان با صدای سوت کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر تنظیم می‌شده است. آشپز و معلم اکابر و زنان بافنده و ریسنده‌ای که قوت زانوها و دست‌هاشان را در تار و پود پارچه‌ها تنیده‌اند و مردانی که شبانه‌روز دستگاه‌ها را سرپا نگه داشته‌اند؛ مردمانی که در تاریخ کار ایران کمتر دیده می‌شوند.    

«غلامرضا غلامرضا را کشت: روایتی از بودن و نبودن غلامرضا تختی» نوشته مهدی میرمحمدی از نشر چشمه

کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت نوشته مهدی میرمحمدی در نشر چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب دربارهٔ غلامرضا تختی و روایتی از بودن و نبودن اوست. زندگی و مرگ غلامرضا تختی همیشه در سایه‌ای از ابهام بوده است. دلایل مرگ او را برخی خودکشی و برخی قتل دانسته‌اند و کسی نتوانسته هیچ کدام از این دلایل را کاملاً رد یا اثبات کند. مهدی میرمحمدی برای نزدیک‌شدن به پاسخ برخی از این پرسش‌ها دست به نگارش کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت زده است.جایزه جلال ,

میرمحمدی روزنامه‌نگار، نمایشنامه‌نویس و منتقد ایرانی است که در این کتاب به بررسی زندگی غلامرضا تختی و علت مرگ او پرداخته است. غلامرضا تختی نه‌تنها برای دستاوردهای ورزشی بلکه به خاطر شخصیت اخلاقی و احترامی که برای مخالفان خود قائل بود، بسیار محبوب است. او نمادی از فروتنی، شجاعت و انسان‌دوستی در میان مردم ایران است و یکی از اسطوره‌های ورزش کشتی و شخصیت محبوب ملی به‌شمار می‌رود.

مرگ تختی همواره موضوع بحث‌ها و گمانه‌زنی‌های فراوانی بوده است. برخی از نظریات حکایت از خودکشی او دارند، در حالی که دیگران بر این باورند که مرگ او نتیجه دخالت‌های سیاسی بوده است. مهدی میرمحمدی، با استفاده از پژوهش‌های تاریخی و شواهد موجود، به بررسی زندگی شخصی و حرفه‌ای تختی می‌پردازد و سعی می‌کند پرده از ابهامات مربوط به مرگ او بردارد. او تلاش کرده است در کتاب «غلامرضا، غلامرضا را کشت» همه چیز مستند و کامل باشد و عکس و اطلاعاتی از چشمش دور نمانده باشد.

به علت نگاه انتقادی و تحلیلی نویسنده به تاریخ معاصر ایران، کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت از نقطه‌نظر ادبی و فرهنگی نیز قابل توجه است. میرمحمدی با نگارش این کتاب، علاوه‌بر روایت زندگی یک قهرمان ملی، به نقش فرهنگ، سیاست و اجتماع بر زندگی افراد یک جامعه می‌پردازد.

«ماه تمام؛ سرگذشت‌نامه معلم بسیجی شهید محمد ابراهیم همت» نوشته گلعلی بابایی از انتشارات بیست و هفت بعثت:

«ماه تمام» یک اثر مستندِ توصیفی ـ روایی است که بازه‌ای بیست و هشت ساله، یعنی از بدو تولد تا شهادت و حتی بعد از شهادت شهید همت را در بر می‌گیرد.

بابایی در این کتاب از 40 عنوان کتاب و نشریات، از صدها ساعت کاست‌های دیداری و شنیداری اعم از مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها، وقایع‌نگاری لحظه به لحظه توسط راویان لشکر 27 موسوم به «با فرماندهی» و جلسات توجیهی شهید همت با کادرهای لشکر طی دوران بیست ماهه فرماندهی او بهره برده است،‌ هم‌چنین مصاحبه‌ با اقوام، دوستان و همرزمان شهید همت‌، یادداشت‌ها و مدارک شخصی شهید از جمله دیگر منابع مورد استفاده بابایی بوده است.جایزه جلال ,

بابایی در این کتاب تلاش کرده تا از همت قهرمان نسازد،‌ در عین حال تلاش کرده تا وجه واقعی شخصیت شهید همت و تمامی آن خصلت‌های انسانی برخاسته از روحیات شهید همت را برای مخاطب به تصویر بکشد. او سه وجه «انسانیتِ در اوج»، «اقتدار کم‌نظیر» و «مظلومیت بی‌مانند» شخصیت شهید همت را پیش چشم مخاطب ترسیم کرده است،‌ به باور بابایی، اقتدار این بزرگوار در کنار مظلومیت‌های فراوانی است که در طول دوران فرماندهی‌اش بر لشکر متحمل آن‌ها شد، همتی را که ما در نبردهای فتح‌المبین و الی بیت‌المقدس در کنار حاج احمد متوسلیان می‌بینیم، با همت تنها و غریبی که در عملیات رمضان خونِ دل می‌خورد، خیلی تفاوت دارد. چه اینکه همتِ فرمانده سپاه 11 قدر در نبردهای عاشورایی والفجر مقدماتی و والفجر-1 با همتی که در برهه اواخر بهار تا پایان آذر 1362 و در بحبوحه درگیری‌هایش با عناصر اطلاعات ـ عملیات و تیپ ابوذر لشکرش می‌بینیم، بسیار تفاوت دارد.

«میاندار: خاطرات شفاهی حسن عبدالله‌زاده، فرمانده تیپ یگان مخصوص نیروی قدس و فرمانده عملیات قرارگاه شرق سوریه» نوشته مسعود امیرخانی از انتشارات خط مقدم

کتاب «میاندار» شامل خاطرات شفاهی شهید حسن عبدالله‌زاده، فرمانده تیپ یگان مخصوص نیروی قدس و فرمانده عملیات قرارگاه شرق سوریه است. شهید حسن عبدالله‌زاده با نام جهادی حمزه، فرزند سردار احمد عبدالله‌زاده؛ سال 1365 به دنیا آمد و در آخرین اعزام به سوریه در 13 خرداد 1400 به شهادت رسید. از او سه فرزند به یادگار مانده است.جایزه جلال ,

 خاطرات جذابِ راوی (شهید) و همچنین قلم روانِ نویسنده، کتاب میاندار را به کتابی خوشخوان و جذاب تبدیل کرده است. میاندار از خاطرات کودکی شهید حسن عبدالله زاده شروع می‌شود و به شهادت او در سوریه می‌رسد. خواننده‌ی میاندار می‌تواند شخصیت شهید را به خوبی بشناسد، با زندگی‌اش همراه شود و با او همذات‌پنداری کند و همچنین اطلاعاتی از جنگ در سوریه به دست بیاورد. علاوه بر خاطرات دقیقی که از زندگی شهید در کتاب وجود دارد و روایتِ روانِ کتاب؛ خواندن میاندار؛ می‌تواند لحظات شیرینی را برای خواننده‌اش فراهم کند؛ لحظاتی که او کتاب را ورق می‌زند و از خواندن خاطراتی شیرین و آشنایی با شخصیتی متفاوت و جذاب حظ ببرد و لبخندی بر لبش بنشیند. کتاب با لحن و ادبیات شهید که به قول خودش به زبان داش‌مشتی تهرانی حرف می‌زند؛ و بدور از خودسانسوری یا شعار روایت شده است؛ این ویژگی‌ها و همچنین شوخ‌طبعی و شیطنت‌ها یا به قول خود شهید شرارت‌های او، در کنار اخلاص و شجاعت و عشق به امام حسین (ع)؛ شخصیت حسن عبدالله‌زاده را دوست‌داشتنی و کتاب «میاندار» را خواندنی کرده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

نشست «تأملی بر ماهیت و کارکرد جشنواره شعر فجر» برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «تأملی بر ماهیت و کارکرد جشنواره شعر فجر» به‌عنوان دومین جلسه از سلسله‌جلسات «هنر فجر؛ دیروز، امروز، فردا» امروز چهارشنبه ۳ بهمن در خانه اندیشه‌ورزان برگزار می‌شود.

در این‌نشست محمود اکرامی‌فر، زهیر توکلی، آرش شفاعی و محمدمهدی خانمحمدی به عنوان دبیر این برنامه حضور دارند.

برنامه مورد اشاره، امروز چهارشنبه ۳ بهمن از ساعت ۱۸ در خانه اندیشه‌ورزان واقع در خیابان انقلاب اسلامی بین خیابان ولی‌عصر (عج) و برادران مظفر شمالی پلاک ۹۰۷ برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

تجلیل از «گلعلی بابایی» در هفدهمین دوره جایزه جلال


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد فردا برگزیدگان خود را در بخش‌های داستان بلند و رمان‌، داستان کوتاه،‌ نقد ادبی و مستند‌نگاری معرفی می‌کند؛ هم‌چنین بنا به گفته مسعود کوثری دبیرعلمی این دوره جایزه برگزیده بخش ویژه این دوره نیز از حوزه ویراستاری خواهد بود.

اما هفدهمین دوره جایزه جلال یک تفاوت دیگر با دوره‌های پیشین نیز دارد و آن تجلیل از تلاش‌های سردار «گلعلی بابایی» نویسنده پرکار حوزه دفاع مقدس و مستند‌نگاری سال‌های اخیر ادبیات ایران است.

قرار است در این مراسم مستند «از دیار حبیب» که شرحی است از فعالیت‌های این نویسنده توانمند و خوش‌ذوق حوزه تاریخ شفاهی و مستند‌نگاری نیز به نمایش گذاشته شود.

گلعلی بابایی، متولد سال 1339در روستای برار از توابع شهرستان چالوس و از جمله رزمندگان دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ، رسالت خود را به عنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنه‌های حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. از وی کتاب های بسیاری از جمله: «ضربت متقابل»، «همپای صاعقه»، «ققنوس فاتح»، «کالک های خاکی»، «نقطه رهایی»، «غوغای غبار»، «غربت هور»، «از الوند تا قراویز» و «حکایت مردان مرد» منتشر شده است.

در میان همه راویان سال‌های دفاع مقدس که در چند دهه اخیر خوش درخشیدند و تلاش کردند تا شمه‌ای از این گنج عظیم را به مردم این سرزمین معرفی کنند،‌ نام برخی برجسته‌تر است،‌  گلعلی بابایی از جمله راویان برجسته دفاع مقدس است. به تعبیر بسیاری کمتر کسی مانند بابایی وجود دارد که هم محقق خوبی باشد و هم نویسنده‌ای خوش‌قلم.

بابایی در سال‌های اخیر با فعالیت در حوزه تالیف و انتشار مجموعه «بیست‌ و هفت در بیست‌ و هفت»کارنامه عملیاتی لشکر 27 بعثت سپاه محمد رسول‌الله تهران‌، تلاش داشته تا به ساخت فرماندهانش در دفاع مقدس ادای دین داشته و در راستای شناساندن چهره واقعی این فرماندهان به مخاطبان امروز تلاش کند.

بابایی علاقه قابل توجهی به فرماندهانش در دوران دفاع مقدس علی‌الخصوص فرمانده شهیدش شهید محمدابراهیم همت دارد،‌ او در سال‌های ابتدایی دهه 90 با کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» تلاش کرد تا در این ادای دین گامی بردارد. که این تلاش او با استقبال مخاطبان نیز مواجه شد و «ماه همراه بچه‌هاست» یکی از آثار موفق این حوزه شناخته شد.

بابایی 12 سال پس از انتشار «ماه همراه بچه‌هاست» با کتاب تازه‌ای درباره شهید همت به بازار کتاب آمده است،‌ «ماه تمام» را نیز درباره این شهید منتشر کرد،‌ کتابی که حالا در هفدهمین دوره جایزه جلال نامزد بخش مستند‌نگاری نیز شده است،‌ باید دید بابایی جایزه این بخش را نیز با خود به خانه خواهد برد؟

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

شناخت‌نامه جمشید کاشانی منتشر شد


به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «کاشانی‌شناخت» شامل پژوهشی در آثار ریاضی غیاث‌الدین جمشید کاشانی با تألیف و پژوهش یونس کرامتی به‌تازگی توسط مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب منتشر و راهی بازار نشر شده است.

مولف کتاب پیش‌رو می‌گوید غیاث‌الدین جمشید بن مسعود بن محمود بن محمد کاشانی بی‌گفت‌وگو یکی از برجسته‌ترین ریاضی‌دانان روزگار خود و چه بسا برجسته‌ترین آنها بوده است. او در روزگار خود نیز از آوازه بسیار برخوردار بود. با این‌همه به دشواری می‌توان در منابع کهن نکته‌ای شایان توجه درباره زندگی او یافت.

کرامتی ضمن بیان این مطلب که حتی پس از انتشار کاشانی‌نامه ابوالقاسم قربانی و به رغم اختصاص نزدیک به ۱۴ صفحه به زندگی‌نامۀ غیاث‌الدین، همچنان برخی نکات پوشیده و شایسته بحث و بررسی در زندگی‌نامه او بر جای مانده بود، اشاره کرده است که در پژوهش حاضر تلاشی ویژه برای رفع این کاستی شده است.

این‌پژوهشگر می‌گوید در این پژوهش با بررسی دقیق محتوای نامه‌های کاشانی، اشارات پراکندۀ او در آثار مختلفش و نیز مقایسۀ این داده‌ها با منابع تاریخی، زندگی‌نامه‌ای نو برای کاشانی تنظیم شده است که امید می‌رود شماری از کاستی‌های پیشین را برطرف کرده باشد».

کرامتی در پیش‌گفتار «کاشانی‌شناخت» یادآور شده از این میان پژوهش‌های کاشانی‌پژوهان، تنها پژوهش شایان اعتنا به زبان فارسی، کاشانی‌نامۀ ابوالقاسم قربانی بوده است. قربانی ویراست نخست این اثر را در ۱۳۵۰ شمسی منتشر و در ۱۳۶۸ شمسی در آن بازنگری کرد، اما در این بازنگری چندان که باید حاصل پژوهش‌های منتشر شده در این میانه را در نظر نگرفت». وی در مورد کاشانی‌شناخت بیان می‌کند که در پژوهش حاضر، همه پژوهش‌های منتشر شده تا هنگام انتشار این پژوهش نیز در نظر گرفته و تحلیل و بررسی شده است.

جمشید کاشانی هنگامی برآمد که جریان انتقال علوم از جهان اسلام به جهان غرب، بسیار کند و چه بسا کمابیش قطع شده بود. از این رو دانشوران اروپایی اواخر سده‌های میانه و آغاز دوره رنسانس از دستاوردهای او چیزی نمی‌دانستند. پژوهشگران تاریخ ریاضیات و نجوم از نیمه دوم سده ۱۹ م به اهمیت آثار او پی بردند و از آن هنگام تا کنون آثاری شایان توجه درباره تحلیل و تبیین اهمیت آثار ریاضی کاشانی نوشته‌اند.

آگاهی از جایگاه کاشانی در تاریخ علم دوره اسلامی، مستلزم دانستن پیشینه و تاریخچۀ برخی موضوعات، همچون تاریخچۀ نظریۀ معادلات جبری، استخراج ریشۀ n اُم اعداد و پیدایش و به‌کارگیری کسرهای ده‌هی است. اما از آن‌جا که یادکرد این مطالب ذیل آثار مرتبط کاشانی می‌توانست به پیوستگی کتاب حاضر لطمه زند، هر یک از آن‌ها به صورت پیوستی مستقل در پایان کتاب آمده است. پیوست چهارم نیز به بحث دربارۀ «آزمون درستی محاسبات» اختصاص دارد.

گفتار نخست این کتاب به زندگی‌نامه کاشانی اختصاص دارد. این زندگی‌نامه در بردارنده نکاتی نویافته درباره کاشانی است که با بهره‌گیری از آثار او به ویژه دو نامه‌ای که از سمرقند به پدرش نوشته بود و مقایسه اطلاعات این آثار با گزارش‌های تاریخی تنظیم شده است. بحث درباره نامه‌های کاشانی به پدرش به دلیل ارتباط تنگاتنگ محتوای آنها با زندگی‌نامه تنظیم شده برای کاشانی در این اثر و توجه او به موسیقی و عروض نیز در پی همین گفتار آمده است. این گفتار با گاه‌شمار رویدادهای مرتبط با کاشانی به پایان رسیده است. در گفتار دوم هم درباره رصدخانه سمرقند و نقش کلیدی کاشانی در این رصدخانه، از طراحی و ساخت گرفته تا رصد، سخن به میان آمده است.

گفتار سوم، به میراث مکتوب کاشانی اختصاص دارد. در این بخش آثار کاشانی به ترتیب الفبایی معرفی و در مورد بیش‌تر آن‌ها، ساختار، عناوین ابواب و فصول، دست‌نویس‌ها و سایر اطلاعات مرتبط با آنها معرفی شده است. البته سخن درباره سه رساله مفتاح الحساب، تلخیص المفتاح والرسالة المحیطیة به گفتارهای جداگانه چهارم تا ششم واگذار شده است.

در بخشی از این‌کتاب آمده است؛

«کاشانی گویا چند سالی پیش از ۷۹۰ ق زاده شد. یعنی سراسر دوران کودکی و تحصیلات او هم‌زمان با یورش‌های سه‌گانه تیمور به ایران بود. پدران کاشانی نیز روزگاری چندان بهتر نداشتند. فرمان‌روایان آل‌مظفر هزینه‌های سرسام‌آور نبردهای پیاپی خود را که بسیاری از آنها نیز درون دودمانی بود از کیسه مردم بی‌نوا تأمین می‌کردند. به طور خلاصه کاشانی در شرایطی زاده شد که هیچ امیدی به اعتلای فرهنگ ایران‌زمین نمی‌رفت. اوضاع در سال‌های جوانی کاشانی نیز از این بهتر نبود. نخستین پشتیبان کاشانی، اسکندر بهادرخان (نوه تیمور) مردی خونریز، ستم‌کار، دسیسه‌گر و ناجوانمرد بود که حتی برادرانش از گزند او در امان نبودند. با این همه در سخت‌ترین برهۀ این روزگار سخت و از دل این فاجعه، نابغه‌ای برآمد که نه تنها آوازه‌اش به تختگاه تیمور رسید (البته ۱۷ سال پس از مرگ تیمور)، که در اندک مدتی آنجا را تسخیر کرد. اما این کامیابی از ۸ سال فراتر نرفت و کاشانی در ۸۳۲ ق درگذشت. درگذشتی که شماری در چند و چون آن نیز تردیدهایی روا داشته‌اند که مبادا قتلی به فرمان فرمانروای دانشور ماورا النهر، الغ‌بیگ دانشمندپرور (نوه تیمور و فرزند ارشد شاهرخ) بوده باشد!».

در پیش‌گفتار ذیل عنوان «باورمندی کاشانی» می‌خوانیم: «گرچه در آثار برجای مانده از کاشانی، حتی در نامه‌های او، هیچ نشانه روشنی از باورهای او دیده نمی‌شود، اما تنها با نگاهی گذرا به گاه‌شمار زندگی کاشانی او را مسلمانی باورمند و به احتمال قوی شیعه می‌شناساند. او نام رساله‌اش درباره ابعاد و اجرام، یعنی سلّم السماء، را از آیه ۳۵ سوره مبارکه انعام گرفته و بیشتر آثار خود را بی‌گمان به قصد تیمّن و تبرک، در روزهایی خاص به پایان رسانده است: ۲۱ رمضان، عید قربان، ۷ شعبان (بنا بر برخی روایات: زادروز امام علی علیه السلام)، نیمه شعبان و شگفتا که درگذشتش نیز سحرگاه ۱۹ رمضان است.»



منیع: خبرگزاری مهر

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران


‌خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: جلال متینی (زاده ۱۳۰۷) مورخ و محقق متخصص در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به‌ویژه شاهنامه‌پژوهی چند روز پیش در ۹۶ سالگی در آمریکا درگذشت.

متینی سال ۱۳۰۷ در تهران و از پدر و مادری کاشانی و اهل فرهنگ به دنیا آمد، دبستان را خواند و دبیرستان را در مدرسه دارالفنون رشته ادبی خواندو سال ۱۳۲۵ وارد دانشگاه تهران شد و لیسانس حقوق گرفت، بعد برای تدریس روانشناسی خواند و سرانجام ادبیات را تا مقطع دکتری در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گذراند و از محضر اساتیدی مانند بهار و بهمنیار و فروزانفر و پورداود و همایی و قریب و معین و خطیبی و صفا بهره برد.

متینی، استاد تاریخ، پژوهشگر و رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد بود که از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ ریاست این دانشگاه را نیز به عهده داشت. او علاوه بر مدیریت دانشگاه، معاونت آموزشی و پژوهشی ۱۳۵۲ و همچنین ریاست دانشکده ادبیات ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۳ در دانشگاه فردوسی مشهد را نیز عهده‌دار بود. متینی پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و سال‌ها پس از مرگ بهار، آنجا با پروانه بهار ازدواج کرد و به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی کالیفرنیا مشغول شد.

کتاب‌های تصحیح شده

این پژوهشگر در کارنامه خود تصحیح چند متن مهم کهن را دارد: یکی کتاب بزرگ و مفصل هدایة المتعلمین فی الطب است، نوشته ابوبکر ربیع بن احمد اخوینی بخارایی. این کتاب که در سال ۱۳۴۴ برنده جایزه سلطنتی شده بود، بر اساس مکتب طبی محمد بن زکریای رازی در قرن چهارم به زبان فارسی استوار نوشته شده و گنجینه‌ای برای مطالعات تاریخ پزشکی و زبان فارسی و رسم‌الخط و تلفظ قدیم است.

دومین کتاب تفسیر قرآن مجید معروف به تفسیر کمبریج است، نویسنده آن ناشناخته بوده و به تاکید متینی و تأیید علی اشرف صادقی در نیمه اول قرن پنجم در خراسان نوشته شده است. (بنیاد فرهنگ، ۱۳۴۹). این تفسیر کهن که از ذخایر زبان فارسی است را بنیاد فرهنگ در سال ۱۳۴۹ منتشر کرده است. اصل کتاب چهار جلد بوده که جلدهای سوم و چهارم آن باقی مانده است؛ از سورۀ مریم تا پایان مصحف شریف. متینی مقدمه‌ای ۱۲۰ صفحه‌ای بر این تفسیر نوشته حاوی ویژگی‌های سبکی و دستوری و لغوی و رسم‌الخطی کتاب، با ۸۰ صفحه فهرست دقیق و مفید از لغات و ترکیبات.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

کتاب بعدی تفسیر بر عشری از قرآن مجید است؛ این تفسیر که شروع و پایانش افتاده و موجود نیست، توسط او در انگلستان پیدا شد و تصحیحش در ۱۳۵۲ با مقدمه‌ای مفصل و فهرست‌های دقیق چاپ شد. متینی که در تحقیقات علمی به ویژه در متون کهن بسیار سختگیر و دقیق بود، زمان تألیف تفسیر عشری را بر مبنای قرائن سبک‌شناسی، در فاصلۀ نیمۀ قرن چهارم تا پایان نیمۀ قرن پنجم حدس زده بود.

پند پیران کتابی است که نامش را متینی گذاشته است، و گمان می‌کند در نیمه قرن پنجم نوشته شده باشد. مولفش نامشخص است ولی نثری زیبا دارد و از منابع قدیم حکایات زهد و تصوف در زبان فارسی است.

او در سفری که سال ۱۳۴۹ به تاشکند داشت با کتابی آشنا شد به نام تحفة الغرائب، که به نوعی عجایب نامه یا دانشنامه است و منسوب به محمد بن ایوب الحاسب الطبری _ از نویسندگان و دانشمندان قرن پنجم _ کهن‌ترین کتاب فارسی در این موضوع هم هست. این کتاب از منابع کهن و غنی برای شناخت فولکلور و فرهنگ عامه و از کتب مرجع برای فهم نکات تاریک و باریک متون ادبی است. متینی این کتاب را در سال ۱۳۵۰ معرفی کرده بود، سرانجام تصحیح تحفة الغرائب سال ۱۳۷۱ توسط انتشارات معین منتشر شد. در سال ۱۳۹۱ در انتشارات کتابخانه مجلس و توسط رسول جعفریان با اصلاح و تکمیل در اختیار علاقمندان قرار گرفت.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

کتاب بعدی کوش‌نامه است، کتابی با حدود ۱۰ هزار بیت، از منظومه‌های کهن حماسی که حدود یک سده پس از شاهنامه سروده شده و ناظمش ایران‌شان بن ابی‌الخیر است. این تصحیح قرار بود کار مشترکی بین متینی و یوسفی باشد که بعد از انقلاب و پرداختن یوسفی به سعدی و انصراف دانشگاه فردوسی از نشر آن، سرانجام در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات علمی منتشر شد. متینی مقالاتی هم درباره کوشنامه نوشته، بعدها ساقی گازرانی با دستیابی به اسناد دیگر، پژوهش‌هایی درباره کوش نامه انجام داد که توسط نشر مرکز به چاپ رسید.

فعالیت‌های مطبوعاتی و مقالات

متینی در سال ۱۳۳۵ نشریه فرزندان ایران _ نشریۀ سازمان جوانان شیر و خورشید _ را منتشر کرده بود که مدیرش حسین خطیبی بود. او بعد از مهاجرت و با تعطیلی مجلاتی چون یغما و راهنمای کتاب و سخن، دو مجلۀ ایران‌نامه و ایران‌شناسی (مجلۀ تحقیقات ایرانشناسی) را منتشر کرد. در سرمقالۀ شمارۀ اول ایران‌نامه نوشت که «امروز وظیفۀ هر ایرانی است که مشعل زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایران را در خارج از مرزهای ایران فروزان نگاه دارد». در پاییز ۱۳۶۱ شمارۀ اول ایران‌نامه منتشر شد. همراهان او در انتشار این دو مجله بزرگانی چون محمدجعفر محجوب، پیتر چلکوفسکی، راجر سیوری، ذبیح‌الله صفا، احسان یارشاطر، جلال خالقی‌مطلق، حسین نصر، حسن جوادی، محمدعلی جمال‌زاده، حشمت مؤید، محمود امیدسالار و پال اسپراکمن بودند.

مروری بر کارنامه جلال متینی؛ از تفسیرهای قرآن تا پند پیران

از متینی مقالات زیادی نیز در کارنامه علمی اش به یادگار باقی مانده است، پیش از انقلاب مقالاتش غالباً در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد و بعد از انقلاب در ایران‌نامه و ایران‌شناسی منتشر شده است. جز این در مجلات یغما، نامه آستان قدس، آینده، نامه فرهنگستان و نامه بهارستان، در یادنامه‌ها و جشن‌نامه‌ها و مجموعه‌های ادواری مانند هفتادسالگی فرخ، جشن‌نامه صفا، به یاد محمد قزوینی ونیز مقالاتی از او به چاپ رسیده است.



منیع: خبرگزاری مهر

مادری کردن به سبک «عایده»


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دیدار اخیر جمعی از بانوان کشور با رهبر انقلاب در میلاد حضرت زهرا(س) یک میهمان متفاوت داشت. میهمانی از ضاحیه لبنان، منطقه‌ای که با وجود بمباران‌های پیاپی رژیم صهیونیستی، زانو نزد. سرزمین سروهای استوار و خاکی که به خون شهدا و شهید سیدحسن نصرالله متبرک است.

بانو عایده سرور، مادر شهیدان علی عباس و محمدعلی عباس، متولد 1971 است. داستان زندگی او نمونه‌ای است از زندگی مادران لبنانی که بی‌واهمه از های و هوی صهیونیست‌ها، در مکتب مقاومت فرزندان خود را پرورش می‌دهند. ام‌وهب‌هایی که اسرائیل را به زانو درآورده و جهانیان را محو تماشای صبر و استقامت خود کرده‌اند. داستان زندگی او اخیراً در کتابی با عنوان «عایده» به قلم محبوبه سادات رضوی‌نیا نوشته و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. اگرچه چند دهه از تشکیل جبهه مقاومت می‌گذرد، اما این کتاب جزو معدود آثاری است که به معرفی شهدای جبهه مقاومت در لبنان و در نگاهی کلی به معرفی یک سبک زندگی می‌پردازد. این اثر روایت زندگی شهید 17 ساله لبنانی، شهید «علی عباس اسماعیل» و مادر اوست. 

تولد «عایده» در بازار کتاب ایران، تولد مبارکی است تا مخاطب فارسی‌زبان فراتر از اخبار خشک این روزها، لبنان را به نظاره بنشیند و از زوایای مختلف به کشور سروهای ایستاده بنگرد.

انتخاب‌های سخت «عایده»

محور اصلی کتاب، روایت عایده است؛ روایت انتخاب‌های این زن بر سر دو راهی‌های مهم زندگی. عایده زنی مستقل است، این را می‌توان از استقلال فکر و انتخاب او برخلاف اعتقادات خانواده‌اش فهمید؛ آنجا که قدم گذاشتن در راه مقاومت و همراهی با حزب‌الله را علی‌رغم اما و اگرهای قوم و خویش، انتخاب می‌کند. او در مصاحبه‌ای در این‌باره گفته است: هنگامی که همسرم به خواستگاری من آمد، اولین چیزی که به او گفتم این بود که نمی‌خواهم با یک شخص عادی ازدواج کنم، بلکه می‌خواهم با یکی از جوانان مقاومت اسلامی ازدواج کنم. می‌خواستم فرزندانم مقاوم و یار و یاور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند.

کتاب , ادبیات مقاومت ,

خواستگاران زیادی قبل از همسرم آمدند که آن‌ها را رد می‌کردم. خانواده‌ام می‌گفتند چرا؟ چون در مقاومت نیست؟ پدرم می‌پرسید که تو یک مجاهد می‌خواهی؟ می‌گفتم بله. مادرم هم می‌گفت که نه! مجاهد شهید می‌شود و تو هنوز کم‌سن‌وسال هستی. من می‌گفتم اگر مجاهد نباشد من او را اصلا نمی‌خواهم. لذا از ابتدا به همسرم گفتم که من تو را می‌پذیرم چون مجاهد هستی.

آخرین وداع

عایده پای انتخاب‌های خود می‌ایستد و برای آن هزینه می‌دهد. این را هم می‌توان از لحظات پایانی حیات دنیوی فرزندش «علی» فهمید، آنجا که پس از دعای مادر در حرم امام رضا(ع) در حالی که در محاصره داعش بود، به شهادت رسید و عایده استوار، خبر شهادت فرزندش را به همسرش داد: می‌گفت مادر من تشنه‌ام. به او می‌گفتم که من به وضعیت تو غبطه می‌خورم. گفت غبطه می‌خوری که تشنه‌ام؟ گفتم غبطه می‌خورم که اگر در این وضعیت و در این هوای گرم تشنه به شهادت رسیدی، تو و علی اکبر فرزند امام حسینعلیه‌السلام شبیه هم خواهید بود و امام حسین(ع) را مواسات خواهی کرد. خوشا به‌حال تو پسرم علی.

رضوی‌نیا برای ثبت خاطرات عایده زمان زیادی را صرف کرد؛ بخشی از مصاحبه‌های کتاب در مشهد و بخش دیگر در لبنان گرفته شد. در نهایت کتاب، معرف شخصیت زنی است که می‌توان آن را نماینده‌ای از زنان جنوب لبنان و ای بسا، زنان مناطقی دانست که برای استقلال خود، مقاومت کردند. 

کتاب , ادبیات مقاومت ,

  رضوی‌نیا در گفت‌وگو با تسنیم، درباره وجوه متمایز شخصیت عایده گفت: شخصیت عایده از چند وجه قابل تأمل است؛ نخست آنکه او از کودکی یک دختر شجاع، مقاوم و جسور بود و این جسارت را می‌توان در انتخاب‌های مختلف زندگی عایده مشاهده کرد. مسیر زندگی عایده پر از گزینش‌های بزرگ است و او در تمام این مراحل، این صفات را به خوبی نشان می‌دهد.

او ادامه داد: نکته دیگر، الگو گرفتن از کسانی است که به عنوان رهبر یا پیشوای دینی مطرح بوده‌اند. خیلی خوب می‌شود از کودکی عایده این تأثیرپذیری را از آدم‌هایی که خود شخصیت مقاوم و شجاعی داشتند، مشاهده کرد. از جمله این شخصیت‌ها، امام خمینی(ره) و امام موسی صدر هستند که بر زندگی عایده و باورهای او تأثیرگذار بوده‌اند. او برای اینکه در زندگی چگونه انتخاب کند و چطور راهی را که انتخاب کرده، بپیماید تا به مقصد برسد، از این بزرگان الگو گرفته است.

«عایده» یک متن نیست، یک مسیر است

به گفته رضوی‌نیا؛ البته مطالب مطلب مهم دیگری هم بود که برایم جذابیت داشتند و می‌خواستم مخاطب با آنها رو به رو شود، به همین دلیل «عایده» کتابی نیست که صرفاً درباره یک مادر شهید نوشته شده باشد. عایده همچنین می‌خواهد اطلاعاتی درباره روز و روزگار لبنان به ما ارائه بدهد؛ از جغرافیا، فرهنگ و آداب و رسوم و دین و مذهبش گرفته تا جنگ‌هایی که لبنان در سال‌های مختلف با آن مواجه بوده است؛ از جنگ‌های داخلی، جنگ با اسرائیل و داعش و … .

رضوی‌نیا «عایده» را معرف یک سبک خاص و پرچالشی از زندگی معرفی و اضافه کرد: کتاب ضمناً به این موضوع می‌پردازد که چرا حزب‌الله شکل گرفت و چطور رشد کرد؟ از جمله شهدای آن چه کسانی هستند؟ جز اینها کتاب عایده تنها بازگو کننده یک روایت نیست، سبک خاص و پرچالشی از زندگی را هم نشان می‌دهد، سبک زندگی مادری که قهرمان است و قهرمان تربیت می‌کند و شهیدپرور است. اصلاً شاید بهتر باشد که بگویم «عایده» یک متن نیست، یک مسیر است؛ مسیر انتخاب‌های انسان صالح آخرالزمانی و تلاش و دغدغه‌اش برای رسیدن به عاقبتی سراسر خیر و برکت و نور. همان انسان منتظر و محبوب خدا.

قصه آشنایی عایده با امام موسی صدر 

لبنان همیشه برای ما ایرانی‌ها با چند مسئله پیوند خورده است. نمی‌شود از لبنان سخن بگوییم و امام موسی صدر در ذهن تک‌تک ما مجسم نشود. تأثیری که او بر زندگی شیعیان این کشور و دیگر اقشار لبنان داشت؛ آن هم در بحبوحه جنگ‌های داخلی و وضعیت اسفبار این کشور. عایده نیز از جمله کسانی است که در پرتو شخصت امام موسی صدر زندگی را جست‌وجو می‌کند و مسیر خود را می‌یابد:کتاب با قصه آشنایی عایده با امام موسی صدر آغاز می‌شود. دایی عایده قصه زندگی امام موسی صدر را برای او تعریف می‌کند و از این می‌گوید که چرا شخصیت امام موسی صدر در قلب و فکر همه دوست داشتنی و محترم است و برای او مراسم سالگرد برگزار می‌کنند. این آشنایی بارقه‌ای می شود در زندگی عایده تا شروع مسیر زندگی خود را با الهام از شخصیت امام موسی صدر نشانه‌گذاری کند.

کتاب , ادبیات مقاومت ,

چرا حزب‌الله تشکیل شد؟

«عایده» از وجه دیگری نیز برای ایرانی‌ها خواندنی است. این روزها که رسانه‌های غربی و برخی از رسانه‌های منطقه‌ای تلاش دارند بر تقابل فرضی و برساخته میان لبنان و حزب‌الله دامن بزنند و بر طبل تفرقه بکوبند، خواندن «عایده» و دیگر کتاب‌های مشابه آن می‌تواند اطلاعات دست اول و محکمی را در اختیار مخاطب قرار دهد. اینکه حزب‌الله در چه شرایطی در لبنان شکل گرفت و چطور توانست آبرو و عزت را به لبنانی‌ها ببخشد، از جمله موضوعاتی است که در خلال روایت‌های عایده می‌توان به آن رسید؛ به‌ویژه آنکه در کتاب نیز به این تقابل‌ها اشاره شده است. رضوی‌نیا در این‌باره گفت:عایده خانواده‌ای دارد که همه عضو حزب‌الله هستند؛ از همسرش(عباس) گرفته تا پسرش (محمدعلی)، دخترش(فاطمه) و عروسش(زینب). این موضوع در کتاب به‌خوبی مطرح شده است. از نزدیکان عایده کسانی هستند که او را به خاطر تمایل به حزب‌الله مورد سرزنش قرار می‌دهند، پرخاش می‌کنند که راه تو حزب‌الله است، چنین است و چنان و او فقط در یک کلام به همه منتقدان پاسخ می‌دهد و می‌گوید اگر حزب‌الله نبود، اسرائیل با چکمه‌هایش روی اجساد همه ما راه می‌رفت.

این نویسنده افزود: این جواب دادن کوتاه و سریع است اما در طول زمان و تعاملاتش با چنین آدم‌هایی با رفتارش عشق به حزب‌الله را هم آرام آرام به آنها انتقال می‌دهد و آگاهی‌بخش است. او می‌داند که این تقابل‌ها طبیعی است و اصلاً زندگی پر است از چنین رویارویی‌هایی و همان‌طور که گفتم از یک جایی به بعد دیگر این نگرش‌های متضاد رنگ می‌بازد و به همراهی تبدیل می‌شود؛ به طوری که ما در کتاب می‌بینیم که وقتی عایده و همسرش با صبوری و استقامت در یاری حزب‌الله هیچ تزلزلی به خود راه نمی دهند، حتی عده‌ای از منتقدان را نیز با خود همراه می‌کنند و به این مسیر می‌آورند.

ارض‌های مقدس بدون مرز

پس از طوفان‌الاقصی و حوادث بعد از آن، مانند شهادت برخی از شخصیت‌های اصلی جبهه مقاومت مانند شهید یحیی سنوار، سیدحسن نصرالله و دیگران، برای بسیاری از ایرانی‌ها محرز شد که شناخت کافی از این بزرگان و جامعه‌ای که در آن زندگی کرده‌اند، ندارند. نکاتی از زندگی این شهدا در این مدت مطرح شد که شنیدن آن برای بسیاری از ایرانی‌ها تازگی داشت. این بی‌اطلاعی یا کم‌اطلاعی در شرایط امروز آن هم پس از سال‌ها تأکید بر مقاومت و اهمیت آن، قابل تأمل است. از این منظر کتاب «عایده» تاحدودی پر کننده این نوع خلأهاست و به نوعی سطرهای نانوشته از جبهه مقاومت را روایت می‌کند. رضوی‌نیا با تأکید بر اینکه «شاید یکی از اصلی‌ترین دلایل این باشد که تعداد کمی از محققان در این زمینه کار می‌کنند»، ادامه داد: از سوی دیگر، ما در این سال‌ها به مسائلی بیشتر پرداختیم و به همین دلیل کمتر مجال یافتیم تا به دیگر حوزه‌های تخصصی مانند عراق، لبنان و فلسطین بپردازیم و به نوعی می‌توان گفت که از این حوزه‌ها جا ماندیم. به عنوان نمونه، بخش قابل توجهی از بدنه نشر در حوزه ادبیات مقاومت در این سال‌ها مشغول روایت مدافعان حرم و مسئله داعش در سوریه بود؛ به همین دلیل آنطور که باید و شاید نتوانستیم به دیگر جبهه‌ها در ادبیات مقاومت بپردازیم. حالا که با اتفاقات یک سال اخیر خلأها و نقص‌ها تا حدودی قابل دیدن است، می‌شود کارهای بزرگ و بیشتری کرد.

او با تأکید بر اینکه «پرداختن به نقش رهبران دینی و اعتقادی و مجاهد از جمله آنهاست»، اضافه کرد: آگاهی دادن در مورد زمین و نقش آن در هویت اقوامی که دین و اعتقادات مشترک دارند و به نوعی خاورمیانه سرزمین باورهای آنهاست خیلی مهم است. ما اغلب به موضوع انسان در جنگ پرداخته‌ایم. ما فراموش کرده‌ایم که فرهنگ ها و آداب و رسوممان بپردازیم. مثلاً اغلب مردمانمان حتی نمی‌دانیم که همه به یک روش نان می‌پزیم. تأکید باید بر این باشد که ما ارض‌های مقدسی بدون مرز هستیم. در مقابله با داعش چطور یک مدافع ایرانی در جرف‌الصخر عراق خون پاکش می‌ریزد، یا یک رزمنده لبنانی مثل شهید علی اسماعیل در قله‌های قلمون سوریه شهید می‌شود یا یک مجاهد فلسطینی و یمنی و سوری و افغانستانی برای اعتقاداتی مشترک در راه خدا جان می‌دهند؟ پرداختن جغرافیای قلبی می‌تواند در مورد قلمرو جبهه مقاومت شناخت بدهد. آگاهی‌ها ناقص است، اهمیت دادن‌ها کسری دارد و روی دیگر سکه هم همان‌طور که گفتم نبود یا کمبود کسانی است که به طور تخصصی در این حوزه کار کنند.

کتاب , ادبیات مقاومت ,

این نویسنده با بیان اینکه «قوی نوشتن  خوب است، اما پرمایه نوشتن چیز دیگری است»، یادآور شد: ادای احترام به مخاطب است تا جست‌وجوگری او تقویت شود. هم نویسنده و هم خواننده باید اهل بررسی و اکتشاف باشند.

«عایده» پس از دیدار این مادر شهید با رهبر انقلاب و سخنرانی متفاوتش مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته و در این مدت کم توانسته برای پنجمین‌بار روانه بازار نشر شود. از سوی دیگر، کتاب در این مدت در میان علاقه‌مندان لبنانی و عراقی نیز مطرح شده است. امید آنکه با ترجمه این اثر که صدایی است از هزاران صدای ناشنیده از زنان جبهه مقاومت و درگیر جنگ‌های پیاپی در این سال‌ها، بتوان ادای دینی کرد به ساحت شهدا و مادران شهدا.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

پیش از انقلاب شاعری ژست بود؛ ترکیبی به نام «شعر جوان»‌ نداشتیم


مصطفی محدثی خراسامی شاعر پیشکسوت شعر انقلاب در گفتگو با خبرنگار مهر درباره ویژگی‌های شعر انقلاب گفت: من معتقدم نباید دایره شعر و شاعران انقلاب را محدود کنیم. چنان که در حوزه شعر دفاع مقدس هم نباید دایره این شعر را بسته و کوچک کنیم و بسیاری از شعرهای خوب را با این تعریف کنار بزنیم.

شعر انقلاب مثل شعر دفاع مقدس دایره گسترده‌ای دارد

وی افزود: درست است که زمان جنگ آن رجزها و حماسه‌ها و شهادت‌طلبی‌ها در شعر دفاع مقدس جا می‌گرفت و دفاع مقدس هم با آن جریان پیش می‌رفت، اما بعدها خود دفاع مقدس تبدیل به یک فرهنگ شد. تبدیل به فرهنگ ایثار و شهادت شد و دایره مفهومی گسترده‌تری پیدا کرد. وقتی فرهنگ ایثار و شهادت به جامعه ما آمد، می‌تواند در حوزه اقتصاد ورود کند، همانطور که ورود کرده است. می‌تواند در مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ورود کند و از زاویه فرهنگ ایثار و شهادت به این حوزه‌ها بپردازد. شعر دفاع مقدس هم همین‌گونه است؛ می‌تواند از دریچه فرهنگ ایثار و شهادت به موضوعات و حوزه‌های دیگر ورود کند. اما چون تلقی ما از شعر دفاع مقدس همان شکل و شمایل دوران جنگ است، این شعرها را ناخواسته کنار می‌گذاریم و جزو شعرهای دفاع مقدس حساب نمی‌کنیم. در صورتی که شعری که دنبال فرهنگ فرهنگ دفاع مقدس و دنبال ایثار و شهادت باشد، باید دنبال عدالت‌طلبی و رفع تبعیض و بهبود زندگی مردم و رفع مشکلات مردم هم باشد. به نظر من اینها همه می‌توانند شاخه‌هایی از فرهنگ ایثار و شهادت باشند.

این شاعر در ادامه گفت: شعر انقلاب هم دایره مفهومی بسیار گسترده‌ای دارد و نباید آن را محدود به انقلاب و دفاع مقدس دانست. اینکه تعریف ما از شعر انقلاب همان تعریف سال‌های اول انقلاب باشد یا شاعران انقلاب را کسانی بدانیم که در آن مقطع یا با همان طنین شعر گفته‌اند، کار دقیق و کارشناسی‌شده‌ای نیست. امروزه بسیاری از سروده‌هایی که در حوزه‌های اجتماعی، عاشقانه، عرفانی، توحیدی و حتی آزاد گفته می‌شود، متأثر از جریاناتی است که پس از انقلاب بر ما گذشته، است؛ به همین دلیل این شعرها هم شعر انقلاب محسوب می‌شوند.

انقلاب شعر را از برج عاج پایین آورد و مردمی کرد

محدثی خراسانی درباره ویژگی‌های شعر معاصر و تأثیری که انقلاب اسلامی بر شعر معاصر گذاشت، گفت: به نظر می‌آید بعد از انقلاب شعر از آن برج عاجی که برایش تصور می‌شد، پایین آمد. زمانی وقتی از شاعر حرف می‌زدیم، باید سراغ کسی می‌رفتیم که ژست خاصی داشته باشد و جایگاه عجیب و غریبی داشته باشد و هیئت خاصی داشته باشد؛ این تصور بعد از انقلاب به هم ریخت. چون انقلاب اسلامی یک انقلاب مردمی بود، خیلی چیزها به دل مردم آمدند.

وی ترکیب «شعر جوان» را یکی از دستاوردهای شعر بعد از انقلاب دانست و گفت: من نقدهای ادبی قبل از انقلاب را دیده‌ام و در آنها بسیار گشته‌ام. واقعاً هیچ جا ترکیب شعر جوان را ندیده‌ام. این ترکیبی است که بعد از انقلاب ساخته شده است. چون قبل از انقلاب شعر جوان موضوعیت نداشته است، بنابراین چنین کلمه و مفهومی هم برایش وجود ندارد. ما شعر جوان را بعد از انقلاب داریم و در تاریخ شعر فارسی هم هیچوقت این تعداد شاعر جوان و مخاطب جوان برای شعر نداشته‌ایم.

خدمت انقلاب اسلامی به شعر بانوان

این شاعر گفت: یکی دیگر از اتفاقاتی که بعد از انقلاب در شعر ما رخ داد، تربیت شاعران خانم است. شما اگر تاریخ شعر فارسی را نگاه کنید، شاید نتوانید بیشتر از پنج شاعر خانم نام ببرید. از رابعه بنت کعب قزداری اولین بانوی شاعر تاریخ ادبیات فارسی گرفته تا مهستی گنجوی شاعر قرن پنج و شش تا پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی. تمام می‌شود. یعنی ما شاعر زن به آن شکل نداشته‌ایم. ولی بعد از انقلاب اسلامی با انبوه شاعران خانم مواجه هستیم که هم زیاد هستند و هم خوب شعر می‌نویسند.

قیصر و سیدحسن از شعر جوان‌ها تعریف می‌کردند

صاحب کتاب «بودن در نبودن» درباره شعر شاعران جوان کشور به خاطره‌ای از مرحوم قیصر امین‌پور اشاره کرد و گفت: من یک بار با قیصر و سیدحسن حسینی صحبت می‌کردم. آن‌ها می‌گفتند همین بچه‌های جوانی که نه انقلاب را دیده‌اند و نه در متن مسائل انقلاب و جنگ بوده‌اند، الآن طوری شعر می‌گویند که از کارهای ما هم خیلی بهتر است. خودشان این را می‌گفتند. می‌گفتند درست است که میدان و عرصه خالی بود و ما این مسیر را شروع کردیم و کارهایی کردیم که درخشان بود و ما شاعر جریان‌ساز شعر انقلاب شدیم، ولی الآن در همین جوان‌ها کارهایی می‌بینیم که پهلو می‌زند به آثاری که ما گفته‌ایم و با همان‌ها جریان‌ساز شعر انقلاب شده‌ایم.

محدثی خراسانی ادامه داد: در صحبت‌های خصوصی و دوستانه‌ای که داشتیم، به قوت شعر جوان کشور اذعان داشتند و می‌گفتند. در مقایسه با خود من هم وقتی نگاه می‌کنم، می‌بینم همین‌طور است. وقتی بعضی کارهای همین جوان‌ها را می‌خوانم، می‌بینم از نظر ذهنی و زبانی و معنایی و… خیلی خوب است و اگر از کارهای ما در دهه اول انقلاب جلوتر نباشد، به همان کارها پهلو می‌زند.



منیع: خبرگزاری مهر