جای خالی تفکر توحیدی و عرفانی در شعر امروز؛ رباعی محمل حکمت و معرفت است


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سعید یوسف‌نیا متولد ۱۳۴۴ تهران است و از ۱۲ سالگی با شعر مأنوس بوده است. کتاب «خلاصه باران» مجموعه‌ای از غزل‌ها و شعرهای نیمایی، «خورشید شبگرد» گزیده‌ای از اشعار نو، غزل و ترانه، «دوباره از خاک» مجموعه‌شعری شامل غزل، مثنوی، نیمایی، سپید و ترانه، مجموعه‌غزل «ناگهان جهان» منتشرشده در انتشارات شاعران پارسی‌زبان و کتاب «شعله‌های شرقی» شامل شعرهای نیمایی و غزل، از کتاب‌های اوست. از یوسف‌نیا همچنین مجموعه مقالاتی با عنوان «یک نکته از هزاران»، منتشر شده که شامل مقالات ادبی‌عرفانی است و انتشارات سروش چاپش کرده است. گزیده اشعار بیدل، عطار، سنایی و شیخ فخرالدین عراقی از دیگر آثار سعید یوسف‌نیا است.

به بهانه انتشار کتاب «چارانه‌های رهایی» سراغ این شاعر رفتیم تا درباره نگاهش به شعر، کتاب چارانه‌های رهایی، علاقه‌اش به شعر عطار و بیدل و تأثیری که این شاعران بر رباعی او گذاشته‌اند صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای یوسف‌نیا پیش از این رباعی چاپ نکرده‌اید. درست است؟

نه. این اولین مجموعه رباعی من است که البته تجربه شگفت‌انگیزی برای من بود. می‌دانید که رباعی آخرین قالب برای شاعر است. این هم فقط نظر من نیست؛ نظر خیلی از دوستان مثل آقای امیری اسفندقه و جناب یوسفعلی میرشکاک است که شاعر در آخرین مراحل و مرتبت شعری‌اش به قالب رباعی رو می‌آورد. چون رباعی قالبی است که محمل حکمت و معرفت است و اگر واقعاً حرفی برای گفتن نباشد، قالب رباعی اصلاً جواب نمی‌دهد. منظورم از حرف هم حرفی در حوزه معرفت و حکمت است. می‌دانید بزرگ‌ترین شاعران ما در قالب رباعی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری و بیدل دهلوی هستند؛ صرف نظر از خیام که شهرت جهانی هم دارد.

* درباره رباعی‌های عطار خیلی کم صحبت می‌شود. عطار چند رباعی دارد و رباعی‌هایش به پای دیگر آثار او مثل منطق‌الطیر می‌رسد؟

عطار در «مختارنامه» اش نزدیک به چهار هزار رباعی دارد که من گزیده رباعیات عطار را هم در انتشارات قدیانی منتشر کردم. ۴۵۰ تا رباعی که به نام «گزیده رباعیات عطار» منتشر شده است. گزیده رباعیات بیدل را هم درآوردم که در انتشارات پرنیان خیال منتشر شده که اسمش طاووس جلوه‌زار است و برگرفته از یکی از شعرهای بیدل است؛ «حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای است / طاووس جلوه‌زار تو آیینه‌خانه‌ای است».

* چرا رباعی برای شما مهم شد؟ چه چیزی در رباعی است که آن را برای شما جذاب می‌کند؟

از دو جهت می‌توانیم درباره رباعی صحبت کنیم. یکی از جهت قالب و یکی از جهت شعر بودن. یعنی صرف نظر از قالب، بحث ما این است که شعر فارسی چیست و چرا ماندگار شده و چه سیری را باید ادامه بدهد؟ من خودم شخصاً فکر می‌کنم الگوی من در شعر عطار و بیدل بودند. این دو شاعر باعث شدند که ذوق و شوق من فوران کند. به خصوص در رباعی که وقتی شما رباعیات عطار را می‌خوانید به وجد می‌آیید. مثلاً این رباعی که می‌گوید «گر دریایی ز شور بنشانندت / ور تیزتکی چو مور بنشانندت / بنشین که ز خاستن نخیزد چیزی / بنشین ورنه به زور بنشانندت». رباعیات عطار فوق‌العاده است و آنقدر زبان عطار در رباعی مدرن و امروزی است که شما اصلاً فاصله زمانی را احساس نمی‌کنید.

غزل رگبار است، رباعی شلیک آخر؛ شعر برای تنبیه است نه لذت بردن

* بیدل در رباعی چه زبانی دارد؟ به خصوص که می‌دانیم بیدل در غزل از شاعران سخت‌خوان است.

بیدل هم رباعیات مدرنی دارد. رباعیات بیدل شگفت‌انگیز است. «زان پیش که دل قابل فرهنگ نبود / از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود / آگاهی‌ام از هر دو جهان وحشت داد / تا بال نداشتم قفس تنگ نبود». البته بگویم که بیدل هم یکی از ارادت‌مندان عطار است. بیدل خیلی عطار را دوست داشته است. مثلاً جایی که می‌گوید «‌به جیب تحقق ندزدیده سر / ز شعر سنایی گریبان مدر / اگر معرفت با عمل یار نیست / کس از علم عطار عطار نیست / اگر مولوی درس عطار خواند / مپندار در وهم و پندار ماند / کلامش گواه همین است و بس / دلیل یقین هم یقین است و بس». می‌خواهم بگویم که این سیر و این تفکر توحیدی، تفکر معرفت و عرفانی، امروز یک مقدار در شعر معاصر ما جایش خالی است. یعنی شعر اعتراض و شعر اجتماعی و طنزهای مختلف و… یک مقدار ما را از خط سیر اصلی شعر فارسی دور کرده است. خط سیری که از حکیم سنایی شروع شد. سنایی پرچمدار شعر عارفانه و قلندرانه است و به قول دکتر شفیعی کدکنی دوران‌سازی کرده. بعد به عطار رسید و عطار این راه را ادامه داد و بعد مولانا ادامه داد و بعد این تفکر در بین برخی از شاعران توحیدی و مسلمان و اهل شعر ادامه یافت و راه خودش را پیمود.

* فضای زبانی و مضمونی رباعی‌های کتاب شما برایم عجیب و جالب بود. حالا می‌فهمم که رباعی‌های این کتاب از رباعی‌ها عطار و بیدل رنگ گرفته است. یعنی اثرپذیری شما از بیدل و عطار کاملاً عیان است. موافق هستید؟

کاملاً. امیدوارم که شاگرد خوب نه، شاگرد متوسطی در محضر این بزرگان باشم. به قول خود بیدل «پس از کلام تو بیدل دگر کلامی نباشد». و حرف حق را درباره خودش زده است. درباره عطار هم چه بگویم؟ منطق‌الطیرش دریای ناپیداکرانه‌ای است که وقتی وارد این دریا می‌شوی نفس کم می‌آوری. تازه به اعماق اگر بروی شاید دیگر به سطح برنگردی.

* از ویژگی‌های رباعی‌های کتاب شما این است که تکیه رباعی فقط به مصرع آخر نیست. این ویژگی را مرهون بیدل و عطار هستید؟

به نکته خیلی خیلی خوبی اشاره کردید. اصلاً یکی از ضعف‌های رباعی امروز این است که سه مصرع اول را جدی نمی‌گیرند و انگار فقط باید دنبال قافیه‌ای باشند تا بتوانند مصرع چهارم را که همان ابتدا سروده بودند تکمیل کنند. یعنی خیلی‌ها رباعی را از آخر به اول می‌سرایند. اول بیت آخر را می‌نویسند، بعد دنبال یک بیت می‌گردند که رباعی را تکمیل کنند. رباعی اینطور نیست. رباعی یک پیکره است؛ یک پیکره که باید همه اجزای آن با هم تناسب داشته باشد و حتماً حتماً هر مصراع آن ضربه‌ای را که شما فرمودید داشته باشد. هر مصرع در عین اینکه مقدمه‌ای برای شنیدن مصرع آخر است، خودش هم باید بتواند به عنوان مصرع آخر در یک رباعی دیگری استفاده شود. یعنی اینقدر باید این چهار مصرع چفت و بست داشته باشند و قوی باشند که هرکدام سازنده یک رباعی دیگر باشند. تقریباً همه رباعی‌های بیدل این شکل هستند. رباعی‌های عطار هم همین‌طور. شما نمی‌توانی یک مصرع را از رباعی این شاعران کنار بگذاری. عطار می‌گوید «در حضرت توحید پس و پیش مدان». این مصرع اول است ولی می‌تواند در یک رباعی دیگر به عنوان مصرع آخر استفاده شود.

* خودتان فکر می‌کنید در رباعی‌های کتاب به این نکات عمل کردید؟ یعنی مخاطب با خواندن کتاب «چارانه‌های رهایی» به همین قضاوت می‌رسد که در شعر شما همه چیز سر جای خودش است؟

نه. اینطور نیست. نظر من این است که شعر و رباعی باید این‌طور باشد. ولی معتقدم که همه رباعیات من به این ایده‌ال و آرمان نرسیده‌اند. ضمن اینکه من واقعاً سعی و تلاشی هم نکردم. یعنی من اگر می‌خواستم سراغ رباعی بروم، زودتر می‌رفتم. الآن ۶۰ سال سنم است. چرا در سن سی سالگی سراغ رباعی نرفتم؟ در حقیقت من نرفتم به سراغ رباعی، بلکه رباعی به سراغ من آمد. یک‌دفعه احساس کردم که در یک روز پنج شش تا رباعی در وجودم غلیان می‌کند می‌خواهند که تبدیل به یک شعر کامل بشوند. بعد از اینکه رباعی‌ها سروده می‌شد، نگاه می‌کردم و چکش‌کاری می‌کردم تا به نسخه بهتری تبدیل شوند. درباره این کتاب هم بگویم که من خیلی از رباعی‌ها را حذف کردم. در کتاب چارانه‌های رهایی ۲۰۵ رباعی چاپ شده ولی ۲۰۰ رباعی هم چاپ نشده است. من اینها را از بین رباعیات انتخاب کردم. با این‌همه معتقدم این رباعی‌ها هنوز یک‌دست نیستند. نباید هم باشند. شاید این حمل بر خودستایی باشد ولی شاعر می‌گوید «شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست / در ید بیضا همه انگشت‌ها یک‌دست نیست». یا به قول اقبال لاهوری «کرم شبتاب است شاعر در شبستان وجود / در پر و بالش فروغی گاه هست و گاه نیست».

شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت بعضی وقت‌ها می‌درخشد و بعضی وقت‌ها نه. این رباعی‌ها یک‌دست نیستند و اگر قرار باشد خود من یک بار دیگر از این رباعیات تعدادی را انتخاب کنم، شاید مثلاً پنجاه یا شصت تا از آنها را به عنوان رباعی کامل و ناب انتخاب می‌کردم. بنابراین به هیچ عنوان ادعایی در این زمینه ندارم. می‌دانم که رباعی قالب خیلی سختی است. «زه کردن این کمان بسی دشوار است». رباعی خیلی خیلی کار سختی است. چون کوتاه است و ضمناً همه مصرع‌ها باید با هم ارتباط معنایی و افقی و عمودی داشته باشند. و این که قافیه‌ها بالاجبار در کنار هم قرار نگرفته باشند. یعنی قافیه بخش مهمی از خود شعر باشد، نه بخش مجزایی که بخواهد شعر را کامل کند.

* خیلی از رباعی‌های کتاب حالت عرفانی، فلسفی و معرفتی پیدا کرده است که ممکن است خوشامد همه مخاطبان نباشد. از اینکه شعرهای این کتاب مخاطب زیادی پیدا نکند، نگران نیستید؟

می‌دانید کمیت و تعداد مخاطب ارزشی ندارد. کیفیت مخاطب است که ارزش دارد. اگر غیر از این بود حکیم سنایی غزنوی نمی‌گفت «جگرها خون شد و پالود تا باشد کز این معنی / خبر یابد مگر یک دل شود در آسمان پرّان». یعنی گاهی یک مخاطب کافی است. یک مخاطب جان‌آگاه و دل‌آگاه که بتواند یک ارتباط معنوی و روحانی و عمیق و دقیق با شعر برقرار کند، کافی است. اسم کتاب هم «چارانه‌های رهایی» است؛ بنابراین مخاطب این کتاب باید از قید و بندهای زندگی رها شود. ما که نمی‌خواهیم شعر فست‌فودی به دست مردم بدهیم. اصلاً شعر برای لذت بردن نیست.

* واقعاً شعر برای لذت بردن نیست؟

نه. شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت. بیدل می‌گوید «سیر فکرم آسان نیست، کوهم و کتل دارم». یا می‌گوید «سر فرو نمی‌آرد شعر من به هر زانو». کلاً جهان جهان پیچیده‌ای است. ما در جهان راز زندگی می‌کنیم و شعر باید این اسرار و این رازها را منعکس کند. این‌طور نیست که ما شعر را بخوانیم و بفهمیم و کنار بگذاریم. با خواندن شعر، تازه شعر شروع می‌شود. تازه ما می‌فهمیم که… به قول بیدل «در این غفلت‌سرا عرفان ما هم تازگی دارد / سراپا مغز دانش گشتن و چیزی نفهمیدن». بنابراین بحث فهم نیست، بحث ارتباط است. الیوت یک جمله زیبایی دارد می‌گوید «یک شعر واقعی پیش از آن که فهمیده شود، ارتباط برقرار می‌کند».

* پس شما از مخاطب‌تان می‌خواهید وقتی رباعی‌هایی این کتاب را می‌خواند، روی هر شعر توقف کند. درست است؟

ارتباط روحانی برقرار کند. حتماً در پی فهم و درک این شعرها نباشد؛ بلکه احساس آن شعرها باید تأثیر خودش را بگذارد. به قول سیدحسن حسینی شعر باید اینطور باشد که مخاطب وقتی آن را می‌خواند نفهمد، بلکه در آرزوی فهم‌اش باشد.

* این‌طور که فهمیدم شما در رباعی کاملاً به معنا توجه دارید. به خاطر همین در زبان گاهی، مثل خود بیدل، زبان‌تان دست‌انداز دارد.

بحث اصلی شعر بودن است. ما که فنجان چای را دست‌مان می‌گیریم، زیبایی فنجان و شکل و رنگش ما را ترغیب می‌کند که چای را بنوشیم ولی در نهایت چیزی که می‌نوشیم چای است؛ محتوای آن ظرف است. بنابراین وقتی که بحث تفکر و اندیشه حکیمانه و عارفانه وسط می‌آید، قالب بی رنگ می‌شود. فروغ فرخزاد مگر رباعی دارد؟ شعرهای نیمایی فروغ را می‌خوانید و می‌بینید شگفت‌انگیز است. یک غزل هم بیشتر ننوشته است.

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است قالب جای بحث دارد. بعضی قالب‌ها هم برای کاری ساخته شده‌اند. مثلاً شما نمی‌توانید از قابلمه به عنوان بشقاب استفاده کنید. قابلمه با بشقاب فرق دارد. یا مثلاً با قاشق چای‌خوری برنج می‌خورید؟ هرکدام برای کاری ساخته شده‌اند. مثنوی برای داستان‌سرائی است تا من بتوانم به راحتی یک قصه‌ای را منظوم کنم. برای همین است که تمام منظومه‌های شعر فارسی در قالب مثنوی است. از پنج گنج نظامی بگیرید تا مثنوعی معنوی تا شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی تا خمسه امیرخسرو دهلوی تا مثنوی‌های عطار و منطق الطیر. پس این قالب ساخته شده برای چی؟ برای داستان‌سرایی.

* با این توصیف، قالب رباعی برای چه ساخته شده است؟

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است. رباعی یک گلوله شلیک می‌کند و آن گلوله هم در شقیقه است.

* از وقتی کتاب چاپ شده، چه بازخوردهایی داشته است؟

کتاب نه رونمایی شده، ن و نه کسی درباره‌اش صحبت کرده است. شاعران خیلی به کار همدیگر اهمیت نمی‌دهند. دوران نقد گذشته است. دوران معرفی گذشته است. ما دیگر نه نقد شعر داریم، نه در مجلات صفحه‌ای مختص شعر داریم، و معمولاً خود شاعران هم از نقد فرار می‌کنند و می‌ترسند. نه اجازه‌اش را می‌دهند و نه تمایل دارند که دیگران شعرشان را نقد بکنند. شعر در دنیای ما یک مقدار مهجور است. در صورتی که زبان فارسی، زبان شعر است. ما وقتی با هم گفتگو می‌کنیم ناخودآگاه از زبان شعر استفاده می‌کنیم. وقتی که گوینده در رادیو می‌گوید «دوستان عزیز با ما همراه باشید»، دارد شعر می‌گوید؛ چون راهی وجود ندارد که با تو همراه باشد. شما در وجه استعاری داری حرف می‌زنی. شما با استعاره می‌گویی به من گوش کنید. در نتیجه جمله «با ما همراه باشید» شعر است. خلاصه اینکه شعر ناپیداکرانه است و باید بیشتر به آن توجه کنیم.



منیع: خبرگزاری مهر

حمایت ارشاد از ترجمه کتاب‌های فارسی به زبان‌های دیگر


به گزارش خبرگزاری مهر، ایوب دهقانکار مشاور علمی، فرهنگی، و مدیریتی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با جمعی از فارسی‌آموزان از کشور ترکیه دیدار کرد.

دهقانکار در ابتدای این دیدار به اهمیت آموزش زبان در کشورهای مختلف اشاره کرده کرد و گفت: مبحث آموزش زبان بسیار عمیق و یکی از بارزترین مصادیق در مقوله دیپلماسی فرهنگی کشورها است. وی با بیان اینکه هر ملتی را می‌خواهید بشناسید، زبان و ادبیات آن کشور را بیاموزید و مطالعه کنید، تاکید کرد: نماینده اصلی هر کشور همان چیزی است که در زبان و ادبیاتش تجلی پیدا کرده است. آشنایی با یک زبان جدید یعنی آشنایی با دنیای جدید و به گفته نوآم چامسکی: «زبان آئینه تجلی افکار است.» یعنی افکار، جهان‌بینی، تفکر و نگاه هر قوم و ملتی در زبان و ادبیاتش متجلی می‌شود.

زبان و ادبیات فاخر فارسی بهترین معرف فرهنگ و باورهای ماست

وی افزود: زبان و ادبیات فاخر فارسی بهترین معرف فرهنگ و باورهای ماست. اگر می‌خواهید فرهنگ ایران را بشناسید و بدانید ایرانی‌ها چه ملتی هستند باید زبان فارسی را بیاموزید وادبیات ما را مطالعه کنید. اشعار مولانا، حافظ، سعدی و سایر بزرگان ما یا اشعار فارسی که بخشی از آنها جهانی شده مانند «بنی آدم اعضای یکدیگرند» که بر سر در سازمان ملل نقش بسته و باعث افتخار ماست، نشان‌دهنده فرهنگ، جهان‌بینی، دین، اعتقاد و مذهب ماست. شما وقتی زبان و ادبیات ایران را می‌خوانید، همزمان با همه اینها آشنا می‌شوید.

مشاور علمی، فرهنگی و مدیریتی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه گفت: انتظار داریم فارسی‌آموزانی که زبان و ادبیات فارسی می‌خوانند، سفیران فرهنگی ما باشند. مشکلی که امروزه وجود دارد ایران‌هراسی است. متأسفانه فضاسازی رسانه‌های خارجی به گونه‌ای است که مردم دنیا را از ایران، اسلام، و ایرانی‌ها می‌ترسانند، درحالیکه شما که زبان و ادبیات فارسی می‌خوانید قطعاً متوجه شده‌اید که یکی از صلح‌طلب‌ترین و نوع‌دوست‌ترین کشورها در جهان، ایران است و ایرانیان برای مردمان سایر کشورها آرزوی خیر و سلامتی دارند.

زبان فارسی از مهم‌ترین میراث‌های فرهنگی ایران و جهان

دهقانکار گفت: زبان فارسی از مهم‌ترین میراث‌های فرهنگی ایران و جهان است که باید حفظ شود. در ایران نهادهای مختلفی داریم که به این حوزه مرتبط هستند ازجمله آنها بنیاد سعدی است که پل ارتباطی بین ما و فارسی‌آموزان خارج از کشور است و یکی از وظایف ما هم به‌عنوان معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حمایت از فعالیت‌های حوزه زبان فارسی است مانند طرح حمایت از انتشار ترجمه کتاب‌های فارسی به زبان‌های دیگر.

وی افزود: با اشاره به اقداماتی که سفیران زبان‌آموز می‌توانند انجام دهند، گفت: شما می‌توانید کتاب‌های ایرانی را ترجمه کنید و ما تمام یا بخشی از هزینه انتشار آن در کشور خودتان را پرداخت می‌کنیم. برای انتخاب کتاب هم راه‌های مختلفی وجود دارد مانند مطالعه نامزدها و برگزیدگان جوایز ادبی ایران ازجمله جایزه جلال آل احمد که بزرگ‌ترین جایزه ادبی ایران است و شما می‌توانید از بین نامزدها و برگزیدگان این جایزه کتاب مورد نظرتان را برای ترجمه انتخاب کنید.

مشاور علمی، فرهنگی و مدیریتی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان، از فارسی‌آموزان دعوت کرد به نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بیایند تا با ادبیات و تازه‌های نشر ایران بیشتر آشنا شوند و یادآور شد: ما هرساله در نمایشگاه کتاب ترکیه و فلوشیپ استانبول شرکت می‌کنیم؛ زیرا این کار سبب تداوم ارتباطات فرهنگی در حوزه کتاب و نشر بین دو کشور می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: داریوش شایگان متولد چهارم بهمن‌ماه ۱۳۱۳ خورشیدی در شهر تبریز است که در خانواده‌ای چندزبانی و چندفرهنگی به دنیا آمد. پدرش محمدرحیم شایگان بازرگانی متمول و شیعه مذهب بود و مادرش زولوگیدزه اباشیدزه باگراتیون، اهل گرجستان و سنی مذهب بود. دایه او روس بود و فرزندانِ خانواده از کودکی زبان‌های ترکی، روسی و فارسی را یاد گرفته بودند. او دوره‌ی دبستان تا اول دبیرستان را هم در مدرسه‌ی فرانسوی‌زبان سن‌لوئی تبریز گذراند و زبان فرانسوی نیز به این ترکیب افزوده شد. سپس در ۱۵ سالگی با نیمه‌تمام‌گذاشتن تحصیل در دبیرستان تبریز، به انگلستان رفت و آنجا دبیرستان را به انگلیسی درس خواند.

داریوش شایگان پس از اتمام دوره دبیرستان به ژنو سوئیس رفت و ابتدا تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرد، اما پس از یک سال آن را رها کرد و به تحصیل هم‌زمان در رشته‌های علوم سیاسی، فلسفه و زبان‌شناسی پرداخت. در دوران تحصیل، او به مطالعه آثار ادیبان و فیلسوفان بزرگی مانند پل والری، مارسل پروست، کارل گوستاو یونگ، شارل بودلر و راینر ماریا ریل که علاقه‌مند شد و با فرهنگ و ادبیات اروپا در قرن بیستم آشنا گردید. در دانشگاه ژنو، شایگان تحت تأثیر استادش ژان هربر، با اساطیر و حماسه‌های هند آشنا شد و دو سال را صرف یادگیری زبان سانسکریت نزد هانری فرای، هندشناس مشهور، کرد؛ و در ۲۵ سالگی و پس از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت.

پس از بازگشت، شایگان شش سال را به مطالعه و تأمل در عرفان و متون کلاسیک فارسی اختصاص داد و به بررسی آثار الهیاتی و عرفانی پرداخت. در این دوره، او در دانشگاه تهران به تدریس زبان سانسکریت مشغول شد و با سید حسین نصر همکاری کرد. از طریق نصر، با هانری کُربَن، اسلام‌شناس فرانسوی، هم آشنا شد. این مطالعات و ارتباطات، تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری اندیشه‌های فلسفی و عرفانی شایگان گذاشت.

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان

به همین مناسبت نگاهی به یک اثر این اندیشمند شش زبانه می‌کنیم:

پنج اقلیم حضور

کتاب پنج اقلیم حضور نوشته داریوش شایگان یکی از آثار مهم این مولف است که به بررسی و تحلیل عمیق فرهنگ و ادبیات ایران می‌پردازد. این کتاب در واقع تلاشی برای شناخت هویت ایرانی و جنبه‌های مختلف حضور انسان ایرانی در جهان است. شایگان در این اثر به تحلیل روحیه و شخصیت ایرانی با استفاده از دیدگاه‌های فلسفی، روان‌شناختی، و ادبی می‌پردازد.

پنج اقلیم حضور به بررسی پنج چهره برجسته در ادبیات و فرهنگ ایران اختصاص دارد: حافظ، مولانا، سعدی، خیام و فردوسی. شایگان تلاش می‌کند تا از طریق آثار و اندیشه‌های این بزرگان، به درک بهتری از هویت ایرانی و نگاه معنوی ایرانیان به جهان دست یابد. او به تأثیر این شاعران بر ساختار ذهنی و فرهنگی ایرانیان می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این شخصیت‌ها پنج بُعد از “حضور” را در فرهنگ ایرانی نمایندگی می‌کنند.

رویکرد شایگان در این اثر، تحلیل فرهنگ ایرانی از منظر تطبیقی است، او از این منظر میان فرهنگ ایرانی و دیگر فرهنگ‌ها ارتباط برقرار می‌کند و به دنبال کشف نقاط اشتراک و تفاوت‌های تفکر ایرانی با تفکر فلسفی غربی است. شایگان با توجه به مشرب فلسفی اش به جنبه‌های عرفانی، فلسفی، و وجودی زندگی در ادبیات ایران توجه ویژه‌ای دارد.

نگاهی به «پنج اقلیم حضور» و خصلت شاعرانگی ایرانیان

اهمیت این کتاب در چیست؟

این کتاب نگاه تازه‌ای به هویت ایرانی ارائه می‌دهد و آن را در سطحی جهانی بررسی می‌کند. ترکیب تحلیل‌های فلسفی با نگاهی ادبی، باعث می‌شود که اثر هم برای علاقه‌مندان به ادبیات و هم برای دوستداران فلسفه جذاب باشد و در عین حال شایگان به شکلی خلاقانه تلاش می‌کند که تضادها و همزیستی عناصر سنتی و مدرن در فرهنگ ایرانی را شرح دهد.

سبک نوشتاری شایگان در این کتاب، روان و در عین حال پیچیده است؛ او از اصطلاحات فلسفی و تحلیل‌های دقیق استفاده می‌کند، اما تلاش دارد که مطالب برای خواننده عام نیز قابل فهم باشد.

آن طور که خودش در این باره نوشته است «شالوده این مقالات، بر اساس زاویه دید من نسبت به خصلت شاعرانگی ایرانیان پی ریزی شده است؛ بر محور این پرسش که ارج و منزلت ایرانیان در قبال بزرگان ادبشان حاصل چه برداشتی است؟ پیوند و ارتباط درونی این مردم با شاعران بزرگشان از چه سنخ است که چنین به اعماق سرشتشان رسوخ کرده و سایه‌ای سنگین بر کل جهان بینی آنان افکنده است؟ غرض از این قلم فرسایی، سنجش و تحلیل ارتباط ایرانیان با شاعران ارجمندشان است، بالاخص آنان که طی قرون و اعصار به پایگاهی اساطیری اعتلا یافته اند… به نظرم پیوندی از این دست مولود قریحه شاعرانه ایرانی است که در جهان بی همتاست.»

کتاب پنج اقلیم حضور یکی از آثار برجسته شایگان است که می‌تواند برای کسانی که به فلسفه، ادبیات و هویت فرهنگی علاقه‌مند هستند، بسیار آموزنده و تأمل‌برانگیز باشد.



منیع: خبرگزاری مهر

ویژگی‌های ادبیات فارسی و اقتباس مستقیم از آثار ادبی


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: استفاده از ادبیات فارسی در آثار سینمایی و تئاتر از جنبه‌های مختلفی قابل بررسی است و نقش مهمی در تقویت هویت فرهنگی، غنای هنری و جذابیت آثار ایفا می‌کند. هرچند امروزه می‌توان پویانمایی (انیمیشن) را هم برای استفاده از این ذخیره ارزشمند ادب و فرهنگ در شمار آورد. ادبیات فارسی با داشتن ویژگی‌های غنی و متنوع، منبعی الهام‌بخش برای ساخت انواع آثار تصویری و فیلم و تئاتر است. دارا بودن داستان‌های جذاب، مفاهیم فلسفی و عرفانی، و زیبایی‌های زبانی، بستری گسترده برای اقتباس‌های سینمایی و نمایشی فراهم می‌کند.

در ادامه به چند ویژگی این ادبیات که آن را برای آثار تصویری مستعد می‌کند می پردازیم:

داستان‌محوری و روایت‌های قوی

ادبیات فارسی سرشار از داستان‌های جذاب، پر تعلیق و پر کشمکش است که ساختار دراماتیک قوی دارند. ادبیات داستان‌های حماسی که مهمترینش شاهنامه فردوسی است و روایت‌های پهلوانی و اسطوره‌ای را به تصویر می‌کشد، ادبیات غنایی و داستان‌های عاشقانه مانند خسرو و شیرین و لیلی و مجنون که موضوعات احساسی و انسانی دارند و بخش بزرگی از روابط انسانی و فرهنگ و تاریخ جوامع ساکن در این سرزمین را بیان می‌کنند، داستان‌های نمادین و عرفانی مانند منطق‌الطیر عطار و داستان‌های مثنوی که از تمثیل و نماد برای بیان مفاهیم عمیق استفاده می‌کنند، و داستانهای ادبیات تعلیمی که هدف اصلی شأن پرورش شخصیت‌های انسانی و سجایای اخلاقی است، مانند بوستان سعدی و کلیلیه و دمنه و مرزبان نامه. در مجموع آثار کلاسیک ادبیات فارسی به دلیل وجود شخصیت‌های چندلایه و موقعیت‌های دراماتیک، برای اقتباس نمایشی و سینمایی بسیار مناسب‌اند.

مضامین جهانی و انسانی

ادبیات فارسی مضامینی را بیان می‌کند که فرازمانی و فرامکانی هستند، مضامینی که ارزش شأن از میان نمی‌رود و کهنه نمی‌شوند. مانند عشق و محبت که یکی از محورهای اصلی در آثار شاعران بزرگی چون نظامی، حافظ، سعدی و مولوی است. عدالت و مبارزه با ظلم که مضمون بیشتر داستان‌های حماسی و قهرمانی هستند، جستجوی معنویت و حقیقت که در آثار عرفانی مثل مثنوی و گلشن راز و منطق الطیر برجسته است. این مضامین قابلیت انتقال به زبان تصویر و اجرا را دارند و هرچند خاستگاهشان ایران بزرگ فرهنگی است، می‌توانند فارغ از زبان و سرزمین با مخاطبان جهانی ارتباط برقرار کنند.

استفاده از نماد و تمثیل

ادبیات فارسی مملو از نمادها و تمثیل‌های قدرتمند است که می‌توانند به شکل بصری در سینما و تئاتر نمایش داده شوند، نمونه‌هایی مثل هدهد و سیمرغ و پرندگان داستان‌های منطق الطیر، حی بن یقظان و تمامی داستانهای سفرهای عارفانه، اساطیر و نمادهای اسطوره‌ای در شاهنامه و دیگر منظومه‌های اساطیری، شخصیت‌های تاریخی و فرهنگی مانند عرفا و شاهان و وزیران و بزرگان در سرزمین‌های این حوزه تمدنی که در ادبیات عاشقانه و عرفانی و تعلیمی به آنها اشاره شده است، مانند حاتم طایی و خسرو پرویز و بهرام گور و بزرگمهر و انوشیروان و… این نمادها به دلیل چندلایه بودن، به ویژه در آثار بصری، جذابیت و عمق می‌آفرینند.

زیبایی‌های زبانی و شاعرانه

زبان فارسی با غنای ادبی و موسیقی درونی خود، ابزاری برای خلق دیالوگ‌های تأثیرگذار است. بررسی هر کدام از این آثار نشان می‌دهد که بسیاری از آنها معادل فیلمنامه‌های امروز دیالوگ نویسی‌های دقیق دارند، استفاده از این داستانها، اشعار و نثر فاخر می‌توانند به صحنه‌های نمایشی عمق ببخشد.

تنوع ژانرها

ادبیات فارسی گستره‌ای از ژانرها را در بر می‌گیرد:

ادبیات حماسی: برای ساخت آثار اساطیری، پرهیجان و ماجراجویی.

ادبیات غنایی: برای تئاتر و آثار تصویری و سینمایی رمانتیک و درام‌های احساسی.

ادبیات عرفانی: برای فیلم‌های عمیق و فلسفی یا تئاترهای معناگرا.

ادبیات تعلیمی: برای آثار تلویزیونی و سینمایی به ویژه در حوزه کودکان.

ادبیات طنز: مانند حکایات عبید زاکانی و لطایف سعدی.

این تنوع ژانر، فرصت‌های بیشماری برای اقتباس ایجاد می‌کند.

ظرفیت های بصری و طراحی صحنه

بسیاری از آثار ادبی فارسی دارای تصاویر ذهنی قوی و صحنه‌های درخشان هستند که برای سینما و تئاتر مناسب‌اند:

وصف طبیعت در اشعار سعدی و نظامی، صحنه‌های بزم و رزم و نبرد و شکار و مذاکره در شاهنامه، تجسم مفاهیم عرفانی در روایت‌های مثنوی و منظومه‌های عرفانی دیگر مانند سفر مرغان در منطق‌الطیر.

ارزش‌های فرهنگی و تاریخی

ادبیات فارسی حامل ارزش‌های فرهنگی، تاریخی و هویتی است که می‌تواند در بازنمایی تمدن ایرانی و معرفی ارزشهای اخلاقی و انسانی برخاسته از این فرهنگ مورد استفاده قرار گیرد. در سراسر شاهنامه به عنوان سند هویت ملی ایران و در روایت‌های تاریخی ویژگی‌هایی مانند حق طلبی و جوانمردی و دیگر دوستی، دادگری و بیدادستیزی، آبادگری و سازندگی، فروتنی و مهرورزی و بسیاری دیگر از سجایای اخلاقی به اشکال مختلف بروز پیدا می‌کنند. از سوی دیگر بازآفرینی اسطوره‌های ایرانی، به عنوان ریشه‌های مهمی از هویت ایرانی در داخل و خارج کشور مورد استقبال خواهد بود. همچنین آموزه‌های اخلاقی و معنوی موجود در ادبیات تعلیمی و غنایی و عرفانی ما، فراتر از مرزهای کنونی است و ارزش جهانی داشته و بخشی مهم از میراث بشری قلمداد می‌شود.

با رسیدن فصل جشنواره‌های هنری و ادبی فجر، یادآوری این نکته ضروری می‌نماید که ادبیات فارسی با عمق مفاهیم، جذابیت داستان‌ها و زیبایی زبان، منبعی بی‌پایان برای ساخت آثار سینمایی و تئاتری و بصری است. استفاده خلاقانه از این گنجینه می‌تواند به تولید آثاری ماندگار و تأثیرگذار منجر شود که هم ارزش‌های فرهنگی ایران را حفظ کند و هم در عرصهٔ بین‌المللی بدرخشد.



منیع: خبرگزاری مهر